به گزارش اکوایران، صدور فرمان عملیات نظامی در خاک اوکراین از سوی ولادیمیر پوتین، رئیس جمهور روسیه، مبدل به سرخط رسانه های دنیا شده و با واکنش مختلف مقامات و تحلیل گران در سراسر جهان روبرو شده است. ریچارد هاس، تحلیل گر سرشناس مسائل بین الملل، رئیس شورای روابط خارجی در ایالات متحده و نویسنده کتاب‌های، «جنگ ضروری، جنگ انتخابی: خاطرات دو جنگ عراق» و «جهان: یک مقدمه کوتاه»، در واکنش به تهاجم کرملین علیه اوکراین با انتشار یادداشتی با عنوان «غرب باید به پوتین نشان دهد که در اقدام به یک جنگ انتخابی چقدر اشتباه می کند» در روزنامه نیویورک تایمز، به این مسئله واکنش نشان داده است.

یک جنگ انتخابی

به گزارش اقتصادنیوز، ولادیمیر پوتین، رئیس‌جمهور روسیه گفته که تصمیم دارد یک «عملیات نظامی ویژه» در شرق اوکراین انجام دهد. اوایل این هفته، او به ارتش خود دستور داده بود که به دو منطقه در شرق اوکراین بروند و این ادعا کرد ادعای کرد که قصد او برای تهاجم یک دروغ بزرگ است. این اقدام علاوه بر تجاوز، نقض آشکار اصل حقوقی اساسی است که مرزهای بین‌المللی را نباید با زور تغییر داد و کشورهای مستقل در تصمیم‌گیری آزادند.

دو نوع جنگ وجود دارد: جنگ های ضروری، برای حفظ منافع ملی حیاتی و شامل استفاده از نیروی نظامی به عنوان آخرین راه حل، مانند جنگ جهانی دوم و جنگ خلیج فارس در سال 1991. و جنگ‌های انتخابی - مداخلات مسلحانه در غیاب منافع ملی حیاتی یا علی‌رغم وجود گزینه‌هایی که شامل نیروی نظامی نمی‌شود. جنگ‌های ویتنام، عراق و پس از یک مرحله محدود اولیه، افغانستان در این دسته اخیر قرار می‌گیرند.

مداخله نظامی پوتین قطعاً یک جنگ انتخابی است. توجیهات رئیس جمهور روسیه بی فایده است: هیچ اتفاق نظری در مورد ورود اوکراین به ناتو در دهه آینده یا بعد وجود نداشت و ندارد. هیچ تهدیدی برای روس زبان ها و روس تبارها در اوکراین وجود نداشته و نیست. و ایالات متحده و ناتو آمادگی خود را برای بحث در مورد ترتیبات امنیتی اروپا که منافع مشروع روسیه را در نظر می گیرد، ابراز کرده اند. در عوض، پوتین راه جنگ را انتخاب می کند. این امر مستلزم پاسخی مصمم و جامع از سوی غرب است. جنگ انتخابی پوتین پاسخی ضروری را می طلبد.

جلوگیری از تجاوزکاری بیشتر

هدف غرب باید مجازات روسیه و منصرف کردن آن از تجاوز بیشتر باشد. تعلیق خط لوله نورد استریم 2 توسط آلمان شروعی قوی است، همانطور که تحریم های مالی دو بانک روسی و بدهی دولتی روسیه که روز سه شنبه توسط رئیس بایدن اعلام شد، آغازی قوی بود. اقدامات هدفمند دیگری باید دنبال شود و ظرفیت‌های نظامی اوکراین و ناتو، به‌ویژه در کشورهای نزدیک به روسیه، باید به تقویت خود ادامه دهند. باید به پوتین فهماند که اقداماتی که قبلا انجام داده عواقب معناداری خواهد داشت.

اما اگر مداخله روسیه مقدمه ای برای تلاش برای اعمال کنترل بر کل اوکراین و برکناری دولت آن باشد، همانطور که کاملا محتمل است، ایالات متحده و متحدانش در ناتو باید اقدامی فراتر انجام دهند. پس هدف باید گسترش حمایت از اوکراین – به شکل نظامی، اطلاعاتی، اقتصادی و دیپلماتیک - تا حدی باشد که هزینه‌های هر گونه اشغال روسیه را به میزان قابل توجهی افزایش دهد.

این باید امکان پذیر باشد، حداقل به این دلیل که تقریباً 190000 سرباز روسیه و نیروهای جدایی طلب مورد حمایت روسیه که در اوکراین یا نزدیک آن هستند، بعید است که بتوانند به راحتی کشوری با وسعت و جمعیت اوکراین را آرام کنند. برای روسیه، هزینه ها در حال حاضر بالا خواهد بود. اگرچه تحریم ها علیه مجموعه وسیع تری از افراد و موسسات مالی نزدیک به پوتین و حیاتی برای اقتصاد روسیه بسیار دور از این هدف است، می توان سطح آنها را گسترش داد -و به موازات آن تولید نفت و گاز در ایالات متحده و خاورمیانه را افزایش می دهد. برداشتن بالشتک قیمت های بالای انرژی  از زیر سرکرملین، که مدت ها برای دولت درآمد بادآورده به ارمغان آورده، بهترین تحریم خواهد بود.

ایالات متحده همچنین باید به افشای اطلاعات خود اهداف غافلگیرانه روسیه را افشا می کند، ادامه دهد. رسانه های کلاسیک و اجتماعی با پتانسیل دسترسی به خبرنگاران و جامعه مدنی روسی باید با روایت کرملین مقابله کنند. و تصاویر آنچه در داخل اوکراین در حال وقوع است باید به گوش جهانیان برسد و هیچ شکی در مورد تلفات جان‌های بی‌گناه ناشی از ماجراجویی پوتین باقی نگذارد.

رویارویی با روسیه بی دردسر نیست

در یک سطح استراتژیک تر، ایالات متحده شاید تلاش کند تا فاصله ای بین چین و روسیه ایجاد کند. این یک شبه اتفاق نمی افتد، اما دولت بایدن شاید دیپلماسی خصوصی خود را با چین افزایش دهد و خطرات اقتصادی و استراتژیک - از جمله مجازات مالی و افزایش احساسات ضد چینی در غرب - را در ارتباط نزدیک با روسیه متجاوز برجسته کند. اکنون نیز زمان خوبی برای از سرگیری گفت‌وگوهای استراتژیک سطح بالا با چین و جستجوی مسائل مشترک است، مثلاً در مورد افغانستان و تغییرات آب و هوایی، جایی که دو دولت ممکن است همکاری کنند.

در صحنه بین المللی، دولت ها در همه جا باید از پیروی از رهبری روسیه در به رسمیت شناختن استقلال دو منطقه اوکراین منصرف شوند. اوکراین و دوستانش باید نه تنها به شورای امنیت سازمان ملل متحد، بلکه در مجمع عمومی که روسیه در آن حق وتو ندارد، این مسئله را مطرح کنند. علاوه بر این، دولت‌های اروپایی باید افکار عمومی خود را برای افزایش عمده پناهندگانی که از اوکراین فرار می‌کنند آماده کنند و دلیل حمایت از آنها را مطرح کنند و به شهروندان اروپا و ایالات متحده باید در مورد احتمال حملات سایبری و کمبود انرژی هشدار داده شوند. رویارویی با روسیه بی دردسر نخواهد بود.

پایان بد جنگ های انتخابی

اما تاریخ جنگ های انتخابی چشم انداز خوبی را ارائه می دهد. در حالی که خیلی ها خوب شروع می کنند، بیشتر آنها - به ویژه آنهایی که جاه طلب هستند - پایان بدی دارند. کشورهای مداخله گر تمایل دارند دشواری غالب شدن یا تبدیل موفقیت های میدان جنگ به دستاوردهای پایدار را دست کم بگیرند. به تدریج، کسانی که در خانه هستند، از تحمل هزینه‌های فزاینده مرتبط با دستیابی به اهداف دست نیافتنی خسته می‌شوند. تهاجم اتحاد جماهیر شوروی به افغانستان، که در سال 1979 آغاز شد، نمونه ای از این موارد است که برای یک دهه به طول انجامید و به شدت به اقتدار این کشور لطمه زد.

با این حال، پوتین مصمم است تا ثبات اروپا را بر هم بزند. او مانند دیگر اسلافش، خودش جنگ انتخابی را آغاز می کند با این باور که منافع آن بیشتر از هزینه ها خواهد بود. این به ایالات متحده و شرکای آن بستگی دارد که ثابت کنند او در محاسبات خود به شدت اشتباه کرده است.