شواهد نشان می‌دهد که در باب رابطه ایران و چین سه برداشت نادرست وجود دارد. گروهی بر این باورند که چین رقیبی جدی برای آمریکا محسوب نمی شود و از همین رو ایران نباید برای نزدیکی به پکن تعجیل کند. برداشت دوم بر محور اولویت نگاه به شرق استوار است؛ بدین معنا که حامیان این تحلیل بر این باورند چین رودروی غرب قرار دارد و میان پکن و کشورهای غربی بالاخص ایالات متحده هم به لحاظ وجودی و هم ارزشی رقابتی تنگاتگ در جریان است. این برداشت نیز به واسطه آنکه اقتصاد چین با اقتصاد غرب در هم تنیده شده ، مردود و غیر قابل اعتنا است چرا که بر اساس برآوردها چین و اروپا در سال 2020 بالغ بر 500 میلیارد دلار تعامل تجاری داشتند. اما در باب برداشت سوم که قابل انکار است، مقوله ای که بر آن تاکید می شود، «استثناگرایی فرهنگی» است؛ بدین معنا که در ایران ممکن است این تصور وجود داشته است که کشورمان مرکز عالم است و از همین رو می بایست با اذن و اجازه تهران فعل و انفعال های منطقه‌ای و جهانی انجام شود. طبیعتاً این برداشت نیز از حقیقت و واقعیت‌های حاکم بر ساختار جهانی دور است. ایران قدرت منطقه است اما این بدان معنا نیست که دیگر کشورها می بایست سیاست‌هایشان را با تهران هماهنگ کنند.از همین رو باید گفت، به همان اندازه که ایران برای چین اهمیت دارد، تعامل با عربستان و سایر کشورهای عربی نیز به میزان منافعی که برای پکن دارند با ارزش هستند؛ حال میزان این ارزش در قیاس با منافع چین می تواند بیشتر یا کمتر باشد. در همین راستا باید گفت که اگر فارغ از سه برداشت نادرست فوق و با لحاظ کردن واقعیت‌های حاکم، تصمیم سازی شود، ایران هم در عرصه جهانی می‌تواند زمینه را برای تأمین منافعش هموار کند و هم به واسطه نزدیکی‌ها و دوری‌ها در روابط بین الملل ناامید نخواهد شد.

در مجموع باید گفت، سفر شی جین پینگ، رئیس جمهوری چین به عربستان را نباید صرفاً به دو بیانیه (عربستان و چین و بیانیه چین و شورای همکاری خلیج فارس) و رویکرد اعراب در ارتباط با تهران تقلیل داد، چرایی سفر رهبر چین به خاورمیانه را می بایست در پهنای وسیع‌تر و در قاب رقابت این کشور با ایالات متحده تبیین کرد. چین برای تداوم رقابت با ایالات متحده نیاز به جذب سرمایه و پول و دسترسی به بازارهای نفت دارد؛ سه مقوله‌ای که نزدیکی به کشورهای عرب حاشیه خلیج فارس فرصتی برای دستیابی بدان‌ها را برای پکن هموار خواهد کرد. از طرف دیگر چین خواهان اجرایی کردن طرح کمربند و جاده ابریشم است؛ طرحی که هزینه‌های سنگینی را بر این بازیگر تحمیل کرده با این همه از منظر استراتژیک بسیار با اهمیت است. چین برای اجرایی کردن این طرح به دنبال آن است که راهی برای متصل کردن بنادری با اهمیت چون بندر گوادر و سایر بنادر دیگر است تا بدین طریق بتواند به راحتی و سهولت و در مدت زمان اندک زمینه را برای حمل و نقل نفت به شانگهای هموار کند. 

طبیعتاً در چارچوب این طرح دسترسی به بنادر عربستان و سایر کشورهای عرب با اهمیت قلمداد می‌شود. فارغ از تلاش‌های این چنینی، شی جین پینگ تلاش کرد تا در جریان سفرش به ریاض از الگوی سفر جو بایدن، همتای آمریکایی اش به این کشور پیروی کند تا بدین طریق نشان دهد که در عرصه جهانی چین به سان ایالات متحده وزنه قدرتمندی است. پکن امروز در منطقه خاورمیانه و شمال آفریقا با چندین کشور از جمله ایران، امارات و و عربستان و مصر قراردادهای همکاری اقتصادی جامع استراتژیک امضا کرده است. آنچه در ارتباط با این توافق‌ها خواه با اعراب، ایران و سایر کشورها در مناطق دیگر برای چین با اهمیت سرعت اجرایی شدن قراردادها است. چین برخلاف روسیه، دارای پول وابتکار عمل لازم برای اجرای توافق های بلندت و کوتاه مدت است بالاخص در شرایط حاکم که سطح تنش ها میان پکن و واشنگتن افزایش یافته، چین به این نتیجه دست یافته است که باید در جریان رقابت های جهانی آرایش قدرت خود را تغییر دهد. در همین راستا باید به این حقیقت اشاره کرد که فارغ از امضای سند همکاری 25 ساله اچین و آمریکا، به واسطه انفعال تهران در اجرایی کردن مفاد این سند در حوزه های مختلف، فرصت برای نزدیک شدن پکن به ریاض و اعراب که آماده اجرایی کردن توافق هایشان می باشند هموار گشته که البته این مقوله لزوما به معنای دور شدن چین از ایران نیست.

با این هم درباره هم صدایی بی سابقه چین با اعراب درباره جزایر سه گانه باید اندکی تأمل کرد. در ارتباط با بیانیه مشترک چین با عربستان، دو طرف بر دو اصل احترام بر حاکمت ارضی و حل و فصل مسالمت آمیز اختلاف ها درباره برنامه هسته ای ایران تأکید داشتند، دو گزاره‌ای که تازگی نداشت بلکه چین پیشتر نیز از ایران خواسته بود تا راه را برای نیل به توافق در حوزه برنامه هسته‌ای خود هموار کند. علاوه بر این اصل عدم مداخله و احترام به تمامیت ارضی کشورها از جمله اصول تعریفی سنتی در سیاست خارجی چین است. از همین رو شاید بتوان گفت که یکی از پیام‌های این بیانیه می‌تواند سیگنالی به آمریکا مبنی بر عدم مداخله در کشورهای ثالث باشد. اما در باب بیانیه مشترک میان چین و شورای همکاری خلیج فارس، باید گفت از آنجایی که چین خود بر اصل عدم مداخله تأکید دارد و در سه دهه اخیر از مناقشه‌های ارضی و سرزمینی خود را دور نگاه داشته، باید گفت اتخاذ چنین رویکردی در ارتباط با سه جزیره مورد مناقشه قابل تأمل است. هرچند باید منتظر ماند تا رهبران پکن در باره موضع گیری اخیرشان شفاف سازی کنند. در مجموع باید گفت که چین به طور کلی در عرصه جهانی تلاش دارد تا با بازیگران تعامل و همکاری استراتژیک داشته باشد که این همکاری در قاب تعامل با ایالات متحده قابل تبیین نیست، از منظر چین ارزش تعامل با یک بازیگر به میزان سود و منفعتی که برای پکن دارد، قابل توجه است و لا غیر.