مریم میرزاخانی

اکوایران: می‌گویند نبوغ موهبتی الهی است و نوابغ انسان‌های برگزیده‌ای هستند که انوار لطف الهی بر آنان تابیده است؛ اما این همه ماجرا نیست. در واقع نبوغ زمانی به تمام معنا محقق می‌شود که حامل آن، روحی والا و شخصیتی تلاشگر و شکست‌ناپذیر باشد.

نام «مریم میرزاخانی» به تمام معنا تداعی‌کننده واژه نبوغ در حقیقی‌ترین وجه ممکن آن است.

مریم در خانواده‌ای از تبار علم و دانش بالید و به عرصه رسید. پدرش احمد میرزاخانی مهندس برق و بنیانگذار بنیاد خیریه و آموزشی «رعد» در مورد فرزندش با کمال تواضع و فروتنی گفته است: «در آیاتی از قرآن به فطرت پاک انسانی اشاره شده، به‌همین خاطر است که من می‌گویم از «مریم» یک اسطوره نسازیم؛ چراکه افراد زیادی پتانسیل این را دارند که بر اساس توانایی‌هایشان «مریم» باشند؛ مشروط بر اینکه در فضای خانواده‌شان به اصول مهم توجه و در سطح اجتماع نیز به استعدادهایشان جهت داده شود. مریم‌ها زیاد هستند. از قدیم می‌گفتند که مشت نمونه خروار است و مریم من نمونه‌ای از ایرانی‌هاست. بنابراین به‌جای آنکه به مریم میرزاخانی بپردازید، بگردید و مریم‌های ایران را پیدا کنید. به‌جای اسطوره‌سازی، الگوسازی کنیم.»

این پاسخ، نشانگر شخصیت روشن و روح والایی است که در مریم نیز تجلی یافته بود.

از او بسی گفته‌اند و بسیار شنیده‌ایم. از افتخارات و مقام علمی، تحصیلات و نظریه‌های او، از جایزه فیلدز، از لقب ملکه ریاضی، از همسر و فرزند و علایقش و سرانجام از بیماری صعب و جوانمرگی تلخ و غمبارش ....

اما این‌ها همه مریم نیستند؛ مریمی که در نوجوانی از کام مرگ گریخت تا بعدها روح بیدار علم و افتخار و اخلاق و تلاش در زمانه بی‌برگی‌ها باشد. مریم میرزاخانی در حقیقت همان نقطه پرگار دوایر متحدالمرکزی است که تا بی‌نهایت امتداد دارند و تا ابد رسم می‌شوند؛ گویی پرتویی از انوار خورشیدند که هرگز خاموشی ندارند.

روح بلند او شاد و نامش جاودانه باد.