به گزارش اکوایران، در سرمقاله شماره 15 آپریل سال 2023 آمده است: از نظر چین، آمریکا به مثابه قلدری است که نخواهد پذیرفت که هر کشوری می‌تواند به اندازه او قدرتمند باشد. از نظر آمریکا هم چین حکومتی استبدادی است که از سیستم تک‌حزبی به حکومت تک‌نفره تغییر جهت داده و هدفش ایجاد نظم جهانی جدیدی است که برای مستبدان دوستانه‌تر و مهربان‌تر باشد. هیچ‌یک از طرفین کوتاه نمی‌آید. رقابت تعیین‌کننده قرن بیست و یکم فقط در مورد سلاح‌ها و تراشه‌ها نیست، بلکه مبارزه بر سر ارزش‌ها هم هست.

شاید امیدوار بودید که وقتی چین دوباره باز شد (پس از سیاست‌های سختگیرانه کوویدصفر) و ارتباط رو در رو بین سیاستمداران، دیپلمات‌ها و بازرگانان از سر گرفته شد، تنش‌های چین و آمریکا در انبوهی از شام‌ها، نشست‌ها و گفت‌وگوهای کوچک کاهش یابد اما جو پکن اکنون نشان می‌دهد که مهمترین رابطه جهان تلخ‌تر و خصمانه‌تر از همیشه شده است.

در تالار بزرگ خلق، مقامات حزب کمونیست آنچه را که قلدری آمریکا می‌دانند، محکوم می‌کنند. آنها می‌گویند که  آمریکا قصد دارد چین را تا سر حد مرگ کتک بزند. دیپلمات‌های غربی فضایی مملو از ارعاب و پارانویا را توصیف می‌کنند. در مهمانخانه ایالتی Diaoyutai، مدیران شرکت های چند ملیتی که در مجمع توسعه چین شرکت می‌کردند نگران بودند که جدایی عمیق‌تر چه معنایی برای کسب‌وکارشان خواهد داشت. تنها چیزی که هر دو طرف بر سر آن توافق دارند این است که بهترین حالت دهه‌ها بیگانگی و بدترین حالت وقوع جنگ است که احتمال آن روز به روز بیشتر می‌شود.

چین به دنبال جهانی مهربان تر برای دیکتاتورها

هر یک از طرفین منطق و استدلال خود را دنبال می کند. آمریکا سیاست مهار را در پیش گرفته است، اگرچه از استفاده از این اصطلاح خودداری می کند. آمریکا، چینی استبدادی را می بیند که از حکومت تک حزبی به حکومت تک نفره تغییر جهت داده است. رئیس جمهور شی جین پینگ احتمالا سال ها در قدرت خواهد بود و با غرب که به اعتقاد او در حال افول است، دشمنی دارد. او در داخل کشور سیاست سرکوبی را دنبال می کند که ارزش های لیبرال را به چالش می کشد. او وعده های خود را برای نشان دادن خویشتن داری در هنگام فرافکنی قدرت به بیرون، از هنگ کنگ تا هیمالیا، زیر پا گذاشته است. دیدار او با ولادیمیر پوتین در این ماه تأیید کرد که هدف او ایجاد نظم جهانی جایگزینی است که برای مستبدان دوستانه تر و مهربان تر باشد.

در مواجهه با این موضوع، آمریکا به طور قابل درکی در حال تسریع مهار نظامی چین در آسیا ، تجدید اتحادهای قدیمی و ایجاد اتحادهای جدید، مانند پیمان آکوس با استرالیا و بریتانیا است. در تجارت و فناوری، آمریکا تحریم های سخت و گسترده ای را بر نیمه هادی ها و سایر کالاها اعمال می کند. هدف، کند کردن نوآوری چین است تا غرب بتواند برتری تکنولوژیکی خود را حفظ کند: چرا آمریکا باید اجازه دهد از اختراعاتش برای خطرناکتر کردن یک رژیم متخاصم استفاده شود؟

IMG_20230331_123244_509

آمریکا قصد دارد چین را تا سر حد مرگ کتک بزند

برای رهبران چین، این به منزله طرحی برای فلج کردن این کشور است. از نظر آنها،  آمریکا خودش را استثنایی می‌داند و هرگز نخواهد پذیرفت که هر کشوری می تواند به اندازه آمریکا قدرتمند باشد، صرف نظر از اینکه کمونیست است یا دموکراسی. آمریکا تنها زمانی چین را تحمل می کند که مطیع باشد، "یک گربه چاق، نه یک ببر". اتحادهای نظامی آسیایی آمریکا به این معنی است که چین احساس می کند در قلمرو نفوذ طبیعی خود محاصره شده است. خطوط قرمز مورد توافق در دهه 1970 مثل تایوان، زمانی که دو کشور روابط خود را از سر گرفتند، توسط سیاستمداران نادان و بی پروا آمریکایی پایمال می شود. حاکمان چین فکر می کنند که افزایش هزینه های نظامی فقط از روی احتیاط است.

در تجارت، آنها سیاست مهار آمریکا را ناعادلانه می دانند.چرا باید کشوری که تولید ناخالص داخلی سرانه آن 83 درصد کمتر از آمریکاست، از فناوری های حیاتی محروم شود؟ مقامات و بازرگانان از نمایش  تیک تاک ، زیرمجموعه یک شرکت چینی، که در جلسه استماع کنگره آمریکا در این ماه مورد بازجویی قرار گرفت وحشت زده شدند.

تضمین صلح با دیپلماسی ساده‌لوحانه است

با توجه به این جهان بینی ریشه دار و متناقض چین و غرب، ساده لوحانه است که فکر کنیم دیپلماسی بیشتر به تنهایی می تواند صلح را تضمین کند. دیدار جو بایدن رئیس‌جمهور و آقای شی در ماه نوامبر در بالی تنش‌ها را کاهش داد، اما خیلی زود تنش دوباره بالا گرفت. بحران بالن جاسوسی (مقامات چینی آمریکا را به خاطر سرنگونی آنچه که آنها یک "بالن شیطانی" سرگردان می نامند مورد تمسخر قرار می دهند) نشان داد که چگونه هر دو رهبر باید در خانه خود سرسخت به نظر برسند.

هیچ چیز نشان نمی دهد که خصومت ها کاهش خواهد یافت. انتخابات آمریکا در سال 2024 نشان خواهد داد که کتک زدن چین یک  ورزش دو حزبی است. 

پایبندی به سه اصل در مواجهه با چین

در مواجهه با چین ، آمریکا و سایر جوامع باز باید به سه اصل پایبند باشند.

اولین مورد تعیین کردن حدود "جداسازی اقتصادی" است، که به گزارش صندوق بین المللی پول، می‌تواند هزینه‌ای بین 0.2  تا رقم نگران کننده 7 درصد تولید ناخالص داخلی قابل مدیریت جهان داشته باشد. تجارت در بخش‌های غیرحساس به حفظ ارتباط معمول بین هزاران شرکت کمک می‌کند و در نتیجه شکاف ژئوپلیتیکی را کاهش می‌دهد پس تحریم‌ها باید برای بخش‌های حساس یا مناطقی که چین در آن‌ها دارای انحصار است، حفظ شود. اینها بخش کوچکی از تجارت چین و آمریکا را تشکیل می‌دهند.

اصل دوم کاهش احتمال جنگ است. هر دو طرف در یک «معضل امنیتی» قرار دارند که در آن منطقی است که موقعیت خود را تقویت کنند، حتی اگر طرف مقابل احساس خطر کند. غرب حق دارد به دنبال بازدارندگی نظامی برای مقابله با تهدید فزاینده چین باشد – جایگزین آن فروپاشی نظم تحت رهبری آمریکا در آسیا است. اما تسلط نظامی در اطراف نقاط حساس، به ویژه تایوان، می تواند جرقه حوادث یا درگیری هایی شود که از کنترل خارج می شوند. هدف آمریکا باید جلوگیری از حمله چین به تایوان بدون تحریک آن باشد. این امر مستلزم خرد و خویشتنداری نسلی از سیاستمداران در واشنگتن و پکن است که برخلاف رهبران آمریکا و اتحاد جماهیر شوروی در دهه 1950، هیچ تجربه شخصی از وحشت یک جنگ جهانی ندارند.

آخرین اصل این است که آمریکا و متحدانش باید در برابر وسوسه توسل به تاکتیک هایی مقاومت کنند که آنها را بیشتر شبیه حریف خودکامه خود کند. در این رقابت، جوامع لیبرال و اقتصادهای آزاد دارای مزایای بزرگی هستند: احتمال ایجاد نوآوری و ثروت و مشروعیت آنها در داخل و خارج از کشور بیشتر است. اگر آمریکا به ارزش‌های باز بودن، رفتار برابر با همه و حاکمیت قانون پایبند باشد، حفظ وفاداری متحدانش آسان‌تر خواهد بود. آمریکا بایدروشن کند که اختلافش با مردم چین نیست، بلکه با دولت چین و تهدید آن برای صلح و حقوق بشر است. رقابت تعیین کننده قرن بیست و یکم فقط در مورد سلاح ها و تراشه ها نیست، بلکه مبارزه بر سر ارزش ها نیز هست.