به گزارش اکوایران، اگرچه سیاست دولت بایدن در قبال اوکراین فاقد یک استراتژی منسجم بوده، اما حداقل بر یک اصل راهنمای صریح متمرکز است: «نباید به روسیه اجازه داد در اوکراین پیروز شود». این نگاه در سایر متحدان ایالات متحده در سراسر اقیانوس اطلس نیز دیده می‌شود. امانوئل ماکرون، رئیس‌جمهور فرانسه اخیراً در مصاحبه‌ای گفت: «من یک هدف استراتژیک روشن دارم. روسیه نباید در اوکراین پیروز شود».

به نوشته مارک اپیسکوپوس برای وبگاه ریسپانسبل استیت‌کرفت، اما حتی در حالی که سران غرب با هم در این موضوع هم‌نظرند، مشکل بزرگی وجود دارد. آن‌ها به طور جدی و به اندازه کافی درباره اینکه پیروزی روسیه در اوکراین به چه معناست، نیاندیشیده‌اند. در عوض، بحث‌ها بر سر پیش‌بینی‌های هشداردهنده‌ای متمرکز بوده که بیش از آنکه اهداف و توانایی‌های روسیه را آشکار سازد، آن‌ها را مبهم جلوه داده است. ماکرون با تکرار روایت بی‌اساس مبنی بر اینکه هدف نهایی روسیه حمله به کشورهای ناتو است، گفت: «چه کسی می‌تواند وانمود کند که روسیه به اوکراین بسنده خواهد کرد؟ چگونه سایر کشورهای همسایه، از جمله مولداوی، رومانی، لهستان، لیتوانی و ... در امان خواهند بود»؟

با اینکه پیروزی روسیه در این جنگ تا حد زیادی با منافع ایالات متحده در تضاد است، اما نگاهی دقیق‌تر به سناریوهای احتمالی پایان بازی مسکو در اوکراین نشان می‌دهد که پیروزی کامل، حتی در صورت امکان، به نفع روسیه نبوده و احتمالاً دیگر مورد انتظار یا خواسته رهبری روسیه نیست.

به گفته مقامات غربی، مسکو می‌تواند با شکست‌دادن نیروهای مسلح اوکراین در میدان نبرد، به سادگی این جنگ را ببرد. در نگاه اول، به نظر می‌رسد این یک تفسیر منطقی مکفی از اهداف جنگی یک کشور متخاصم باشد، اما این چهارچوب ساده‌انگارانه با بررسی بیشتر فرو می‌پاشد.

واقعاً چه اتفاقی می‌افتاد اگر خطوط دفاعی اوکراین فرو بریزد و نیروهای روسیه ببینند که می‌توان اوکراین را به طور کامل در هم شکست؟

باتلاق اوکراین

حتی اگر نیروهای اوکراینی در خط مقدم به طور قاطع عقب رانده شوند، محاصره مواضع قوت اوکراین مانند خارکیف و زاپوریژیا، چه برسد به کی‌یف و اودسا، بسیار طاقت‌فرسا خواهد بود. ماه‌ها مبارزه طولانی بر سر شهرهای بسیار کم‌اهمیت‌تر ماریوپل و باخموت، پیش‌نمایه‌ای کوچک اما تکان‌دهنده از پیامدهای احتمالی این محاصره‌ها به دست ما می‌دهد.

ارتش اوکراین

حتی در کوتاه‌مدت، تصرف کل اوکراین برای روسیه بسیار پرهزینه خواهد بود، چه رسد به یک دوره طولانی یا نامحدود. غرب احتمالاً تمام تلاش خود را خواهد کرد تا با تأمین مالی و هماهنگی فعالیت‌های چریکی در سراسر اوکراین، به ویژه در نیمه غربی این کشور، این هزینه‌ها را افزایش دهد؛ درست مانند زمانی که تا پنج سال پس از جنگ جهانی دوم، ارتش شورشی اوکراین در برابر شوروی مقاومت کرد.

پیش از حمله روسیه، تحلیل‌گران از رهبران غرب خواستند این درگیری را به «افغانستان پوتین» تبدیل کرده و چریک‌های اوکراینی نقش مجاهدین دهه ۱۹۸۰ را بازی کنند. این پیشنهادات رد شد، زیرا دولت اوکراین برخلاف تصورات اولیه، در هفته‌های سرنوشت‌ساز پس از حمله فرو نپاشید، اما همچنان این واقعیت پابرجاست که هر تلاش روسیه برای کنترل کل اوکراین، به احتمال زیاد باعث یک جنگ چریکی طولانی‌مدت و در نتیجه تحمل هزینه‌های وحشتناک خواهد شد.

فروپاشی اوکراین همچنین خطرات برخورد مستقیم بین روسیه و غرب را افزایش می‌دهد. برقراری مرز واقعی بین شرق لهستان و غرب اوکراین تحت اشغال روسیه، یک نقطه داغ خطرناک ایجاد می‌کند که در صورت نبود کانال‌های مؤثر کاهش تنش، می‌تواند به یک درگیری مسلحانه در جناح شرقی ناتو منجر شود.

لزوماً همه غربی‌ها مخالف چنین جنگی نخواهند بود. فروپاشی کامل اوکراین احتمالاً باعث ایجاد موجی از درخواست‌ها در میان کشورهای بالتیک و حداقل چند قدرت اروپایی برای دخالت مستقیم غرب در میدان نبرد می‌شود؛ خواه به شکل اعزام مستقیم نیروهای ناتو یا ائتلافی از کشورهای داوطلب از اعضای ناتو. ماکرون بارها به طور علنی اعلام کرده که غرب نباید احتمال مداخله به این شکل را رد کند؛ اگرچه پیشنهاد او توسط آمریکا و آلمان به طور قاطع رد شد، اما قابل‌پیش‌بینی است که در صورت قریب‌الوقوعی شکست کی‌یف، فشار سیاسی در اروپا و آمریکا برای «انجام کاری» جهت متوقف‌ساختن روسیه افزایش خواهد یافت.

جنگ اوکراین بهانه‌ست، اصل ناتو نشانه‌ست

کرملین به خوبی می‌داند که صرف نظر از عملکردش در میدان نبرد، نمی‌تواند به طور یک‌جانبه به اهداف جنگی خود دست یابد. در واقع، اهداف روسیه فراتر از اوکراین است، هرچند آن‌طور که ماکرون و دولت بایدن تصور می‌کنند، گسترده نیست. هیچ مدرکی دال بر قصد مسکو برای آغاز کشورگشایی علیه لهستان، کشورهای بالتیک یا سایر اعضای ناتو وجود ندارد، اما مسلماً به دنبال کسب امتیازات استراتژیک گسترده‌ای از آمریکا و متحدانش در زمینه‌هایی از جمله ممنوعیت گسترش ناتو به شرق و محدودیت‌هایی در استقرار نیرو در جناح شرقی ناتو است.

سوئد ناتو

بنابراین، جنگی که روسیه در اوکراین به راه انداخته، ابزاری برای راهبرد قهری بزرگ‌تر کرملین علیه غرب است، هرچند اصلاً مشخص نیست که تسخیر اوکراین، مسکو را به دستیابی به امتیازات مورد نظر خود نزدیک‌تر کند. فروپاشی نیروهای مسلح اوکراین مطمئناً در پایتخت‌های غربی وحشت ایجاد می‌کند. با این حال، به سختی می‌توان فهمید که چگونه این وحشت را می‌توان به تمایل عینی دولت بایدن و دیگر رهبران غربی برای انجام نوعی معامله بزرگ امنیتی که مسکو به دنبال آن است، تبدیل کرد.

در واقع، با در نظر گرفتن اینکه دولت‌های غربی فعلی تا چه حد از نظر سیاسی روی تلاش جنگی اوکراین سرمایه‌گذاری کرده‌اند، این احتمال وجود دارد که فروپاشی اوکراین بتواند واکنش معکوس داشته و رهبران غربی را حتی کمتر از قبل به مذاکرات اساسی با مسکو سوق دهد.

به عبارت ساده، روسیه با «پیروزی» در اوکراین، (اگر برد را به معنای اشغال کل کشور تعریف کنیم) سود چندانی نخواهد برد و ضرر زیادی خواهد کرد. در عوض، انگیزه روسیه این است که از مزایای رو به رشد خود به عنوان اهرمی برای مذاکره با غرب استفاده کند. با توجه به این شرایط، کرملین پیش از این به ایجاد مناطق حائل غیرنظامی در اوکراین که تحت کنترل روسیه نیستند، اشاره کرده است.

صرف نظر از اینکه در هفته‌ها و ماه‌های آینده در میدان نبرد چه اتفاقی می‌افتد، مسکو چیزی را آغاز کرده که نمی‌تواند به طور یک‌جانبه آن را به پایان برساند. این امر به آمریکا اهرم عظیمی در شکل‌دهی به چهارچوب پایان جنگ می‌دهد و واشنگتن و متحدانش باید از آن برای پایان‌دادن به این جنگ به بهترین شرایط ممکن برای غرب و همچنین اوکراین استفاده کنند.