الکساندر گریبایدوف

گریبایدوف ۱۵ ژانویهٔ ۱۷۹۵ در مسکو زاده شد و تحصیلات خود را در حوزه حقوق و ادبیات پی گرفت. او در زمینه نمایشنامه‌نویسی، آهنگسازی و شعر مشغول به کار شد، اما پس از مرگ پدرش به دلیل وضعیت نامناسب مالی به ارتش روسیه رفت و سپس به دانشکده روابط خارجی پیوست و کار خود را به عنوان دیپلمات آغاز کرد.

گریبایدوف پس از پایان جنگ میان ایران و روسیه، در مقام سفیر صاحب‌اختیار روسیه تزاری در ایران، نماینده مذاکرات صلح بود و به همین جهت تدوین عهدنامه ترکمنچای را برعهده داشت که پس از امضا آن را شخصا به تزار الکساندر یکم تحویل داد و از این طریق پاداش هنگفتی دریافت کرد.

حضور او در ایران در قامت وزیر مختار روسیه برای پیگیری مفاد عهدنامه ترکمنچای و دریافت غرامت از ایران، ابتدا برای مدت کوتاهی در تبریز و سپس در تهران بود.

طبق مفاد عهدنامه ترکمنچای، گریبایدوف ماموریت داشت مردم و زنان گرجی و ارمنی را به عنوان اسرای روسی به کشورش برگرداند؛ اما برخی از این زنان که دست‌کم در ظاهر مسلمان شده بودند، به طور شرعی و قانونی در خانه بعضی رجال ایرانی به سر می‌بردند، اما گریبایدوف معتقد بود که آنها اسرای کشورش محسوب می‌شوند و برخی از آنها را به سفارت روسیه تزاری برد.

تفتیش خانه رجال و مطالبه زنان گرجی و ارمنی توسط گریبایدوف که برخلاف رسوم ایرانیان و شرع اسلام بود، موجب تحریک احساسات مردم و خشم آنها و در نهایت حمله به سفارت روسیه شد.

مردم تهران به رهبری و تحریک میرزا مسیح مجتهد به سفارت روسیه حمله کردند که طی آن به جز دبیر اول سفارت که لباس مبدل به تن داشت، بقیه اعضا از جمله گریبایدوف به قتل رسیدند و همین موضوع ایران و روسیه را در آستانه جنگی دیگر قرار داد، اما با ارسال نامه عذرخواهی از سوی ایران ختم به خیر شد.

محدوده سفارت و اقامتگاه سفیر از نظر حکم قانونی و قوانین بین‌المللی مانند خاک کشور مورد نظر محسوب می‌شود و عرف بین‌المللی مصونیت دیپلماتیک بی قید و شرط را برای سفرا در نظر گرفته و بر اساس آن کشورها موظف به تامین امنیت آنها هستند، با این وجود انگار رسمی تاریخی در این کشور است که هرچند به ندرت، اما باز هم گاه گروه‌هایی تندور در ایران نسبت به این موضوع یعنی حمله به سفارتخانه‌ها اقدام می‌کنند که می‌تواند پیامدهای غیرقابل جبران و حتی خون‌باری مانند آنچه روایت شد به همراه داشته باشد.

اینکه روابط سیاسی کشور به جهت تصمیمات سلیقه‌ای و احساسی برخی تندورهای بی‌تدبیر مورد تنش قرار بگیرد و با تکانه‌های شدیدی مواجه شود، می‌تواند آینده مردمان کشور را نیز تهدید کند.

ماجرای حمله به سفارت عربستان در سال 1394 که پس از فاجعه شهدای منا رخ داد، منجر به قطع رابطه عربستان با ایران شد و خبرگزاری‌های نزدیک به دولت از حمله‌کنندگان به سفارت عربستان با نام «عده‌ای خودسر» نام بردند؛ هجومی که هنوز تبعاتش از بین نرفته است.

در حمله معترضین به سفارت بریتانیا در سال 1390 نیز که به جهت اعتراض به دست داشتن احتمالی دولت‌های غربی در قتل مجید شهریاری رخ داد، بسیاری از کشورهای جهان حمله به سفارت را محکوم و سفارتخانه‌های خود را در ایران تعطیل کردند و تا به امروز نیز اثرات آن همچنان پابرجاست.

یکی از نکاتی که در زندگی و ماجرای سرنوشت گریبایدوف قابل توجه است، این است که گویا فرقی نمی‌کند یک فرد چقدر اهل هنر و علاقه‌مند به فرهنگ و ادبیات باشد؛ گاه کافی است در چنگال قدرت بودن و میل به در قدرت ماندن در او ایجاد شود تا به فردی غیرقابل پیش‌بینی تغییر پیدا کند.

این وجه از سیاست می‌تواند سرنوشت مرگباری را برای هرآنکه به دنبال اوست به همراه داشته باشد و چنان قدرتی دارد که می‌تواند دانندۀ دانش‌های لطیفی همچون شعر و ادبیات و موسیقی را هم به تباهی قتل و غارت و خون‌ریزی بکشاند.