marx

کارل مارکس را می‌توان تاثیرگذارترین انقلابی تاریخ دانست. احتمالا بتوان به جای انقلابی عناوینی همچون فیلسوف، اقتصاددان، نظریه‌پرداز یا غیره را هم گذاشت اما شاید خود مارکس هم عنوان «انقلابی» را ترجیح دهد، همانگونه که در تزهایی درباره فوئرباخ، از اهمیت تغییر دادن جهان به جای تفسیر آن می‌گوید.

مارکس در مقدمه مانیفست بیان می‌کند که شبحی در اروپا در گشت‌وگذار است، شبح کمونیسم و با تمایز میان ایده خود و دیگر کمونیست‌های اروپایی، سطح تحلیلی خود را غالب می‌کند و برچسب «سوسیالیست تخیلی» در مقابل سوسیالیسم علمی خود، وضعیت گروهی از طبقه متوسط را شرح می‌دهد که بدون داشتن چارچوب مدونی از مبارزه طبقاتی، تنها بر اساس احساسات انسانی نسبت به وضعیت موجود اجتماعی معترضند.

او تلاش می‌کند که نظام اجتماعی متناسب با نظام اقتصادی سرمایه‌دارانه قرن ۱۹ را تبیین کند و با بیان آنچه تناقض نظام سرمایه‌داری می‌خواند، مرگ آن را غیرقابل اجتناب می‌داند زیرا نابرابری ساختاری از یک سو، وضع فرادستان را بهبود می‌دهد ولی اوضاع کارگران در بهره‌مندی از عواید تولید ثابت مانده است و اینچنین، انقلاب کارگران حتمی است.

وضعیت رفاهی اروپا در انتهای قرن نوزدهم و در زمان مارکس، نزدیک به فاجعه است. قانون کار هنوز تدوین نشده است تا کار کودکان را محدود کنند یا در مقابل حوادث کار از نیروی کار حمایت کند، اولین سازمان‌های بیمه‌ای به شکل محدود راه افتاده است و هنوز فراگیر نشده است و بسیاری از خدمات و مزایایی که امروز برای نیروی کار عادی است، هنوز تدوین نشده است.

امروز در ۲۴۱امین سالگرد، نیروی کار اوضاع متفاوتی نسبت به زمان مارکس دارد اما اینک جهان در آستانه‌ یا شاید هم میانه انقلاب تکنولوژیک فناوری قرار دارد. در انقلاب صنعتی قرن ۱۸ و ۱۹، ورود ماشین بخار منجر به تغییر نقطه تعادل اوضاع اقتصادی شد و اقتصاد را از کشاورزی به صنعت جابه‌جا کرد و با خلق مازاد در تولید انبوه، نقش ماشین به عنوان ابزار تولید و نیروی کار را بازتعریف کرد. امروز هم به نظر می‌رسد که با هوش مصنوعی، سازوکار ترکیب سرمایه و نیروی کار تغییر می‌کند و این امر، مسائل اجتماعی خودش را ایجاد خواهد کرد.

در شرکت‌های تکنولوژیک برتر امروز هم، کارگران ساده عموما مثل کارگران بقیه شرکت‌ها دستمزد می‌گیرند، کارگران با مهارت بالا دستمزدهای خوبی می‌گیرند که به شکلی، پاداش سرمایه‌گذاری تحصیلی آنهاست اما مدیر/مالکان این شرکت‌ها، درآمدی کسب می‌کنند که سریعا آنها را به افرادی با بالاترین درآمدهای سالیانه در آمریکا تبدیل کرده است و حتی دیگر از اصول فورد برای بهبود اوضاع نیروی کار بی‌مهارت خبری نیست.

به نظر می‌رسد نیروی کار، علی‌الخصوص در بخش‌هایی که بیشتر از هوش مصنوعی متاثر می‌شود، دنبال مارکس جدید است. مارکسی که بیان کند چگونه در عصر تمرکز نیروی کار در فضای وب و اقتضائات آن در قیاس با یک بنگاه و تعاملات فیزیکی در آن، سازماندهی بازندگان متفاوت است و چگونه در عصر اقتصادهای دیجیتال و پلتفرمی که انحصار و انباشت بخشی از ویژگی‌های آن است، امکان سازماندهی متفاوتی از اقتصاد وجود دارد.