به گزارش اکوایران، مجمع جهانی اقتصاد که زمانی به طور گسترده به عنوان گردهمایی نخبگان دولت جهانی آینده تلقی می شد، در حال بجا گذاشتن میراثی فزاینده  از بی‌ربطی است. دنیای به هم پیوسته‌ای که مجمع جهانی اقتصاد تجسم می‌کند در حال از هم پاشیدن است. در واقع، این مجمع قربانی تجدید حیات تاریخ و ظهور قدرت‌هایی شده است که مصمم هستند ما را به شکوه قرون وسطایی بازگردانند.

به نوشته آنهیرد، داووس در جهانی به وجود آمد که به پایان تاریخ فرانسیس فوکویاما اعتقاد داشت، اما در نهایت بیشتر شبیه به دیدگاه تیره و تار ساموئل هانتینگتون در «برخورد تمدن ها و بازسازی نظم جهانی» شد.

بی ربطی فزاینده آنچه آدریان وولدریج آن را «اشرافیت ترقی‌خواه» می‌نامد را می‌توان حتی در پوشش مطبوعاتی نه چندان مشتاقانه مشاهده کرد. پولیتیکو حضار معاصر داووس را به عنوان «مجموعه‌ای هوشمند» توصیف می‌کند که «احمق به نظر می‌رسند». حتی روزنامه هوادار وضع موجود فایننشال تایمز نیز باید بپذیرد که «غرور در میان جمعیت داووس محسوس است.»

این انجمن تشویق‌گران زیادی دارد که از سیاست‌هایی حمایت می‌کند که دموکراسی‌های لیبرال را در سراسر جهان تضعیف کرده و در عین حال در خدمت منافع قدرت‌های غیرلیبرال در حال ظهور بوده است. این بزرگان مجبور نیستند برای دیدن نتایج «بازآرایی» خود راه دوری بروند؛ ماشین صنعتی آلمان در حال سقوط است در حالی که آخرین کارخانه پنل خورشیدی آن نیز در شرف تعطیل شدن است.

پاداش نخبگان اقتصادی جهان به چین

به نظر می‌رسد مشاغل سبز (حامی محیط زیست) به طور فزاینده‌ای به مشاغل خدماتی کم دستمزد تقلیل می‌یابند. گذار اجباری به سمت انرژی‌های تجدیدپذیر تنها به چین پاداش داده است، در شرایطی که این کشور شروع به ساخت نیروگاه‌های متعدد زغال سنگ کرده و بیش از مجموع همه کشورهای توسعه یافته گازهای گلخانه‌ای منتشر می‌کند. «گذار انرژی» به نفع چینی است که در حال حاضر بیش از چهار برابر بیشتر از آمریکا، در رتبه دوم، باتری تولید می‌کند و مواد خام حیاتی از جمله منابع عمده از خاک‌های کمیاب، لیتیوم، مس و کبالت را کنترل می‌کند. وقتی چین به هدف اعلام شده خود مبنی بر تبدیل شدن به ابرقدرت پیشرو جهانی تا سال 2050 دست یابد، می‌تواند از آدمک‌های داووس تشکر کند.

سایر مفاهیم «بازنشانی بزرگ»، مانند این فرض متکبرانه که شرکت‌های بزرگ و بانک‌های سرمایه‌گذاری می‌توانند حرکت به سمت دنیایی بهتر را اجباری کنند، در بن‌بست قرار دارد. کل جنبش ESG، که به دنبال پاداش دادن به مدیران «درست اندیش» بود، در حال فروپاشی است، تا حد زیادی به این دلیل که منطق اقتصادی ندارد. حتی نسل‌زدی‌ها نیز نگرشی منفی نسبت به چنین فضیلت‌نمایی‌هایی دارند. حدود 5 تریلیون دلار از دارایی‌های ESG تنها در دو سال منحل شده است. به اعتقاد نویسنده صندوق‌های سرمایه‌داری روشنفکر در سراسر جهان در حال سقوط آزاد هستند، به‌ویژه سهام انرژی‌های تجدیدپذیر. در حالی که شرکت‌های انرژی فسیلی سنتی سودهای بی‌سابقه‌ای را ثبت می‌کنند.

از همان ابتدا، این ایده که مسئولیت اصلی نخبگان شرکت‌ها تحمیل ارزش‌های مثبت بر جوامع خودشان است، به شدت ناقص بود، تا حد زیادی به این دلیل که قدرت‌های اقتصادی مانند چین و روسیه چنین محدودیتی ندارند.

امروز روز جهانی‌گرایانی مانند امانوئل ماکرون نیست، بلکه متعلق به ضد گلوبالیست‌های متخاصم خشن و آماده‌ای است که راه خود را به قدرت باز می‌کنند. در ایالات متحده، حتی رای دهندگان تحصیل کرده و همچنین اقلیت‌ها، تمایل بیشتری به دونالد ترامپ پیدا می‌کنند، که با وجود تمام ایرادات بزرگ خود، به طور گسترده‌تر با روحیه مردمی هماهنگ است.

پیروان ترامپ احمق نیستند. آن‌ها متوجه می‌شوند که مردان داووس توده‌ها را برای ریاضت موعظه می‌کنند، در حالی که بانک‌های سرمایه گذاری سودشان را بیشتر می‌کنند و جت‌های خصوصی خود را سوار می‌شوند. مخالفت با نخبگان ستمگر دقیقاً همان چیزی است که دموکراسی به دنبال آن است. کسوف رویای از بالا به پایین در داووس نشان‌دهنده بازگشت به هنجارهای زندگی سیاسی است، جایی که نظرات و منافع شهروندان بر تسلیم شدن بر قدرتمندان ترجیح داده می‌شود.