سال 1384 در انتخاباتی پرحرف‌وحدیث، رئیس‌جمهوری روی کار آمد که هنوز پنجاه سالش نشده بود و به همین خاطر هوادارانش روی «جوانی» او مانور زیادی می‌دادند. خودش هم قضیه را خیلی جدی گرفت و یکی از اولین کارهایی که در نهاد ریاست جمهوری کرد، تشکیل «گروه مشاوران جوان» بود و مهرداد بذرپاش را بر صدر آن نشاند؛ کاری که چند سال قبل مشابهش را در شهرداری تهران انجام داده بود و باز هم بذرپاش را در آنجا منصوب کرده بود.

انتصاب بذرپاش که آن زمان برای عموم جامعه شناخته‌شده نبود، بیش از همه صدای طیف‌هایی از جنبش دانشجویی را درآورد که آن زمان هنوز کمی زنده بودند. بذرپاش سابقه مسئولیت بسیج دانشجویی دانشگاه صنعتی شریف را در کارنامه داشت و آن زمان که پایش به نهاد ریاست جمهوری باز شد، دانشجوی کارشناسی ارشد دانشگاه علامه بود. عملکردش در بسیج دانشجویی اعتراض فعالان دانشجویی از این انتصاب را برانگیخت؛ اعتراضی که مثل تقریبا تمام اعتراضات دیگر، بی‌نتیجه بود.

او اولین و آخرین «بسیجی بی‌ادعا»یی نبود که از همان زمان سودای سیاست را بر جبینش می‌شد دید. یک سال بعد در جریان انتخابات سومین دوره شورای شهر، «ائتلاف رایحه خوش خدمت» با ترکیبی از برخی اصولگرایان حامی احمدی‌نژاد اعلام حضور کرد و کمی بعد مهرداد بذرپاش را به ریاست و سرلیستی برگزید؛ گزینشی که نه‌تنها موجب انشقاق در جریان اصولگرایی شد، بلکه پای تاریخ اسلام را هم به میان کشید!

مهرداد بذرپاش مجلس شورای اسلامی

بذرپاش جوان بود و گماردن او در رأس مجموعه و فهرستی که حامیانش انتظار داشتند چهره‌های شناخته‌شده و باتجربه‌تر جریان اصولگرا ذیل نامش قرار بگیرند، شدنی نبود. برخی کنار کشیدند، جبهه پیروان خط امام و رهبری تمکین نکرد، ائتلاف بزرگ اصولگرایان شکل گرفت، حامیان شهردار وقت (قالیباف) ساز خود را زدند و ایده «پیرترها زیر اسم جوان‌ترها» شکست خورد. کار به جایی رسید که محمدعلی رامین، حامی پرحاشیه احمدی‌نژاد، مرد نه‌چندان خوشنام در بین مطبوعاتی‌ها و البته آن زمان دبیر کمیته سیاسی ستاد رایحه خوش خدمت، در دفاع از مهرداد بذرپاش، او را با «اُسامة بن زید» مقایسه کرد. اسامه از صحابه پیامبر بود که در ابتدای جوانی یعنی زمانی که حدودا 20 سال داشت، از سوی پیامبر (ص) به فرماندهی سپاه اسلام برای حمله به شام و مقابله با رومیان منصوب شد. پیامبر روزهای پایانی عمر را می‌گذراند و برخی از بزرگان قوم و صحابه پا به سن گذاشته بخاطر کم‌تجربه بودن اسامه دست به نافرمانی زدند و به همین خاطر حرکت به سمت شام در آن زمان منتفی شد. بله؛ رامین، بذرپاش را با اسامه مقایسه کرد.

حالا 15 سال از آن روزها گذشته و در تمام این مدت، بذرپاش بی‌وقفه به مسئولیت‌های مهمی گماشته شده است. بن‌بست شورای شهر، برنامه احتمالی رسیدن به صندلی شهرداری پایتخت را هم برای بذرپاش به تعطیلی کشاند؛ اما سیاست، تنها راه پیشرفت نیست و اقتصاد هم جذابیت‌های خودش را دارد. فروردین 1386 با حکم مدیرعامل وقت گروه صنعتی سایپا، بذرپاش به عنوان مدیرعامل شرکت پارس‌خودرو منصوب شد، اما پله‌های ترقیِ دنیای صنعت و اقتصاد، برای او مثل آسانسور بود و به یک سال نکشید که مدیرعامل سایپا شد. این دوران اما برای بذرپاش بدون حاشیه نبود؛ از قرارداد سایپا با شرکت خودروسازی پروتون مالزی که کار را به مجلس هم کشاند تا ماجرای فیش‌های نجومی او و چند عضو هیأت مدیره که چند سال بعد توسط روزنامه ایران منتشر شد.

شاید همین حاشیه‌ها او را از دنیای جذاب اقتصاد فاصله داد یا دست‌کم از جلوی چشم‌ها دور کرد و باز هم احمدی‌نژاد جایی بهتر از ریاست سازمان ملی جوانان برای او دست و پا نکرد. عمر او در این سازمان پایدار نبود و کمتر از یک سال و نیم بعد در آذر 1389 از این سمت کنار رفت. آن زمان گفته شد کنار رفتنش بخاطر قبولی او در مقطع دکتری دانشگاه بوده، اما این تنها روایت نبود و برخی هم بروز برخی اختلافات را عامل اصلی می‌دانستند.

اواخر سال 1390 و اوایل سال 1391 انتخابات نهمین دوره مجلس شورای اسلامی در دو دور برگزار شد و در نهایت بذرپاش از جمله اصولگرایانی بود که از تهران راهی مجلس شد. او در مجلس هم نشان داد که به اندازه سیاست، از اقتصاد هم خوشش می‌آید. شاید خودش بیشتر از منتقدان و مخالفانش دوران ریاست بر سایپا را جدی گرفته بود و به همین علت هم به عضویت کمیسیون صنایع و معادن درآمد؛ اما مهمتر از آن، علاقه‌اش به سیاست بود و پایش به هیأت رئیسه مجلس هم باز شد.

بعد از اتمام دوران نمایندگی، بذرپاش برای چند سال از سمت‌هایی که شاید بیشتر جلوی چشم بودند فاصله گرفت. دولت روحانی روی کار بود و در مجموعه قوه مجریه و اطرافش، جایی برای بذرپاش نبود؛ اما این به معنی پایان کار او نبود. او که پیش‌تر قائم‌مقامی بنیاد تعاون سپاه را هم تجربه کرده بود، حدود چهار سال هم معاونت ستاد اجرایی فرمان حضرت امام (ره) را تجربه کرد. البته ظاهرا این تنها فعالیت او در دوران پسانمایندگی نبود. مثلا، سال 98 که دعوای آذری جهرمی - وزیر وقت ارتباطات - با شرکت‌های خدمات ارزش افزوده (وس) بالا گرفت، حرف و حدیث‌هایی درباره ارتباط بذرپاش با این مجموعه‌ها شنیده شد و خبرهایش آنقدر بسامد پیدا کرد که او به ناچار واکنش نشان داد؛ واکنشی که دور از ذهن هم نبود. او این خبرها را «شگرد عاملان وضعیت موجود برای فرار از پاسخگویی» خوانده و گفته بود «با قاطعیت می‌گویم بنده نه یک ساعت، که حتی یک دقیقه هم در این حوزه فعالیتی نداشته و ندارم.»

پس از آنکه بذرپاش دور از چشم‌ها، دورهایش را در حوزه‌های مختلف زد، با حمایت بخشی از اصولگرایان مجلس یازدهم و در پروسه‌ای پرحاشیه و پرمخالفت، به ریاست دیوان محاسبات کل کشور گماشته شد. مخالفت‌ها با ریاست او بر دیوان محاسبات، محدود به کم‌تجربه بودن و بی‌تخصص بودن او نشد؛ از اتهام سرقت پایان‌نامه دکتری و رو شدن اسنادی در این رابطه گرفته تا اتهام جعل سابقه کار برای مجموعه‌ای که رئیسش باید دست‌کم 20 سال سابقه کار داشته باشد؛ اما بادی که موافق می‌وزید، 20 سال سابقه کار را برای بذرپاشِ 40 ساله با خود آورد و دیگر اتهامات هم نادیده گرفته شد تا فصل تازه‌ای در کتاب مسئولیت‌های متعدد او گشوده شود.

سال 1400 انتخابات ریاست جمهوری برگزار شد و با پیروزی ابراهیم رئیسی، انگار دریچه‌های تازه‌ای برای بذرپاش باز شد. از همان روزهای نخستینِ بعد از انتخابات، در خبرها، شایعات، شنیده‌ها و گمانه‌زنی‌ها نام جوانی که به گفته برخی، به رئیس سابقش محمود احمدی‌نژاد شباهت زیادی دارد، باز هم برای مسئولیت‌های مختلف به میان آمد. در نهایت، رستم قاسمی آنقدر حاشیه‌دار و حاشیه‌ساز شد تا عملا کنار گذاشته شد و پس از چند روز تایید و تکذیب، بذرپاش به عنوان جانشینش در وزارت راه و شهرسازی به مجلس معرفی شد و امروز (16 آذر) با 187 رای موافق و تنها 64 رای مخالف، مهرداد بذرپاش وزیر راه و شهرسازی شد.

از بسیجیِ جوانی که با حکمی انتصابی، ریاست گروهی از مشاوران جوان را بر عهده گرفته بود تا اصولگرایی که حالا چندین و چند مورد ریاست و مدیریت در نهادهای مهم را در کارنامه دارد، بیش از 15 سال گذشته است؛ 15 سالی که نه‌تنها سن و سال بذرپاش را بیشتر کرده، بلکه به نظر می‌رسد او را از کسی که اصولگرایان حتی حاضر نشدند اسمشان را در کنار اسمش قرار دهند، به فردی تبدیل کرده گویا راه‌های لابی کردن را بلد است و از لحن و محتوای صحبت‌های امروزش در مجلس هم مشخص است که می‌داند چطور باید پیش از جلسه رای‌گیری، رای بگیرد و چطور با وجود تمام حواشی و ابهام‌ها هر سمتی که بخواهد به دست بیاورد.

مهرداد بذرپاش حالا 42 ساله است. در طول این سال‌ها از اتهام زمین‌خواری تا سرقت رساله دکتری و جعل سابقه، هیچکدام باعث نشد او از نردبانی که خودش ساخته، یا برایش ساخته‌اند، پایین بیاید. جلوی چشم باشد یا پشت پرده، واقعیت درموردش عوض نمی‌شود. او حالا ردای یک سیاستمدار ترازِ این سیستم را به تن دارد: همه حواشی را تکذیب می‌کند، خبرها علیه خود را توطئه می‌خواند و هیچکدام از اینها او را از دالان‌های لابی‌گری دور نمی‌کند.

محمدعلی رامین، حدود 15 سال قبل مهرداد بذرپاش را با اسامه بن زید مقایسه کرده بود. او البته اشاره‌ای به سرنوشت اسامه نکرد و نگفت که اسامه از جمله صحابه‌ای بود که بعدها از بیعت با امام علی (ع) سر باز زد و سپس طرد شد.