فدریکو فلینی

فدریکو فلینی، زاده ۲۰ ژانویه ۱۹۲۰ در کشور ایتالیا؛ توجه ویژه‌ای به شاخصه‌های بصری آثار سینمایی خود داشت. فیلم‌هایی که در کمال سادگی حاوی مفاهیم عمیق انسانی‌اند.

هوشنگ گلمکانی، مترجم کتاب «روشنایی‌های واریته و شیخ سفید»، به قلم فلینی، که دو فیلمنامه از او را در بردارد، در مقدمه کتاب اینطور نوشته است: «یک توصیف ساده در مورد آثار فلینی، می‌تواند این باشد که فیلم‌هایش «غیرطبیعی» است. این توصیف هرچند ممکن است عامیانه و سهل‌انگارانه به نظر رسد، اما متضمن وجه عمده ای از سینمای فلینی هست. او طبعاً برای نمایش و القاء حس و فضا، و برانگیختن احساس و عاطفه تماشاگر، راه مستقیم و طبیعی را انتخاب نمی‌کند. زیرا راه مستقیم و طبیعی، همان صورت ظاهر است، در حالی که فلینی می‌کوشد به ورای آن سفر کند.»

بخش مهمی از آثار فدریکو فلینی از خود تجربیات و خاطرات شخصی او الهام گرفته است. خاطرات و تجربیات شخصی‌اش که با گذر از پیج و تاب ذهنش به گونه‌ای انسانی و با ظرافت خاصی بر پرده نقره‌ای سینما به تصویر کشیده شده. این خاطرات، از صافی ذهن فلینی بر پرده سینما بازیگوشانه‌ای از جهان خاص و فرهنگ ایتالیایی را به تصویر می‌کشند. سوزان باجن، نویسنده کتاب «فلینی» در یکی از کتاب‌هایش در مورد این کارگردان ایتالیایی، گفته است که همه فیلم‌های این کارگردان در واقع درباره خود و زندگی‌اش هستند.

فدریکو در اظهار نظری، کارهای خودش را اینطور توصیف می‌کند: «خودم را کارگردانی حرفه‌ای نمی‌دانم، یعنی آدمی که فیلم‌هایش مبین شغلش است. خود را یک قصه‌گو می‌دانم. فیلم خلق می‌کنم، چون عاشق دروغ گفتن هستم، عاشق ابداع قصه‌ها، عاشق توصیف چیزهایی که دیده‌ام و مردمی که با آن‌ها برخورد کرده‌ام. گذشته از همه، عاشق اینم که از خودم حرف بزنم. بنابراین در یک کلمه، فیلم‌هایم را از طریق بازگفتن قسمت‌هایی از زندگی خودم می‌سازم.»

این سبک از نگاه در کنار بهره‌گیری از عناصر فانتزی همچون رویاپردازی و طراحی صحنه‌های خاص توانسته عمقی از درک انسانی را در آثار فلینی ایجاد کند که به امضای او در آثارش بدل شده است. این امر باعث تاثیرگذاری بسیار زیاد فلینی به ویژه در دهه‌های ۵۰ و ۶۰ میلادی بر جامعه و هنرمندان عصر خود شد؛ بطوریکه حتی تا امروز که بیش از 30 سال از مرگش می‌گذرد، فیلمهایش در دانشگاه‌ها تدریس می‌شود و نامش در تاریخ سینما جهان ماندگار شده است.

مارتین اسکورسیزی در مقاله‌ای تحت عنوان «Il Maestro» یا «استاد» به ستایش فدریکو فلینی و سبک او پرداخته و در قسمتی از مقاله‌اش، در خصوص فیلم مشهور هشت و نیم (1963) او نوشته است: «هشت و نیم پرده‌ای نگارین است که از رویاهای فدریکو فلینی بافته شده. همانند یک رویا، از طرفی همه‌چیز محکم و واقعی و به خوبی تعریف شده و از طرفی دیگر همه‌چیز شناور و بی‌دوام و متغیر به نظر می‌رسد. در اصل شما فلینی را تماشا می‌کنید که در مقابل چشمانتان فیلم می‌سازد چرا که آن روند و فرایند خلاقیت همان ساختار است.»

شما نه به عنوان یک مخاطب آثار سینمای کلاسیک ایتالیا، بلکه به عنوان یک مخاطب سینما با به نظاره آثار فلینی نشستن، در واکنشی ناخودآگاه، در برابر زندگی و هر چیزی که پوچ قلمداد شود، خنده‌ای بر لب خواهید زد. خنده‌ای از جنس زندگی و شعف. خنده‌ای که در آثار این کارگردان صاحب سبک ایتالیایی، نه صرفا کارکردی کمدی، بلکه کارکردی از عشق دارد.