به گزارش اکوایران، ظهور جریانات محافظه‌کار جدید در ایالات متحده که به گونه‌ای سنت لیبرال را در این کشور به شکلی جدی به چالش می کشند، به سوژه مهمی برای نظریه‌پردازان و تحلیل‌گران جامعه‌شناسی سیاسی مبدل شده است. 

چارلز کینگ، استاد امور بین‌الملل و دولت در دانشگاه جورج تاون با انتشار مقاله‌ای با عنوان «انقلاب ضد لیبرال» در نشریه فارن افرز این موضوع را مورد بررسی خود قرار داده است. اکوایران این مقاله بلند را در دو بخش ترجمه کرده که بخش اول آن پیش از این با عنوان «چرا آمریکا‌یی علیه لیبرالیسم به پا خاسته‌اند؟» منتشر شده و در ادامه بخش دوم و پایانی آن ارائه می‌شود:

منظره جهنمی نظم لیبرال

ترسیم اینکه چگونه محافظه‌کاران می توانند میراثی را که دنین و ورمول نظریه‌های خود را از آن استخراج می کنند، بازیابی کنند، یکی از اهداف محافظه‌کاری هازونی، به‌تعبیری، «کشف مجدد» است. مانند دنین، هازونی، محقق آمریکایی رئیس مؤسسه هرتزل، به وضوح منظره جهنمی ایجادشده توسط نظم لیبرال را توصیف می‌کند و فروپاشی قریب‌الوقوع آن را پیشگویی می‌کند. اما او پذیرای این ایده است که «لیبرال‌های ضدمارکسیست» را می‌توان با محافظه‌کاری که به درستی درک می‌شود وارد اتحادی کرد، که او آن را به‌عنوان «استراتژی بازیابی، بازسازی، بسط و ترمیم سنت‌های ملی و مذهبی به عنوان کلید حفظ یک ملت و تقویت آن در طول زمان» معرفی می‌کند.

هازونی معتقد است مهم‌ترین گام این است که جدایی کلیسا و دولت را لغو کنیم و «بازگرداندن مسیحیت به‌عنوان چارچوب هنجاری و معیار تعیین‌کننده زندگی عمومی در هر محیطی ممکن.» اگر لیبرال‌ها با خصوصی‌سازی ارزش‌های محافظه‌کار، حوزه عمومی را در انحصار خود درآوردند - مثلاً گروهی از دانش‌آموزان را تشویق به جشن گرفتن تنوع جنسی در طول «ماه پراید» کنند، اما گروهی دیگر را از استفاده از اموال مدرسه برای مطالعه سازمان‌یافته کتاب مقدس منع کنند - آن‌گاه محافظه‌کاری تجدیدشده به سادگی این شیوه را تغییر می‌دهد. زندگی عمومی امکان این را دارد که به شیوه‌ای ناسیونالیستی و مذهبی و به صورت جمعی بازگردد و به‌تعبیری از نو کشف شود. 

از نگاه هازونی، خیر عمومی را می توان از بررسی دقیق و موشکافانهٔ تاریخ و طبیعت تشخیص داد. مردم در واحدهای وفاداری موجود مانند خانواده‌ها و ملت‌ها متولد می‌شوند، واقعیتی که به نوبه خود تعهداتی را در قبال این گروه‌ها ایجاد می‌کند. یک خانواده خود را به صورت بیولوژیکی شناسایی و معرفی می‌کند، در حالی که یک ملت زبان، مذهب و قوانین منحصر به فرد خود را توسعه می‌دهد تا وجود خود را در نسل های آینده تضمین کند. هازونی این اصول را در طول تاریخ قانون اساسی انگلیس و ظهور فدرالیست‌ها، که آنها را ملت‌سازان اصلی آمریکایی می‌داند، تا رها کردن مرگبار «دموکراسی مسیحی» به نفع «دموکراسی لیبرال» پس از جنگ جهانی دوم دنبال می کند.

خانواده مقدس

برخورد هازونی با تاریخ حقوقی و سیاسی جدی است، هرچند گرایش‌آمیز، اما وقتی صحبت از فلسفه می‌شود، محافظه‌کاری اساساً یک مانیفست است، یک فرم ادبی که هدف آن تسخیر آنچه قبلاً تغییر یافته است. او می نویسد: «انسان‌ها دائماً سلامت و سعادت خانواده، قبیله، قوم، یا ملتی را که با پیوندهای وفاداری متقابل به آن گره خورده‌اند، می خواهند و فعالانه دنبال می‌کنند». در مجموع می‌توان او را یک ناسیونالیست تحلیلی و برنامه‌گرا به حساب آورد. او به تداوم بدون تغییرِ ملل فرهنگی تعریف‌شده در طول زمان، نظم دیرینه آنها به عنوان شکلی از سازمان اجتماعی، و نقش جهانی آنها در پشتوانه‌سازی برای دولت‌های مشروع اعتقاد دارد - گزاره‌هایی که دهه‌ها پژوهش مبتنی بر شواهد در تاریخ و علوم اجتماعی نشان داده، نادرست اند. بسیاری از لیبرال‌ها میهن پرست، دارای روحیه اجتماعی و مذهبی هستند. فقط این است که آنها معمولاً نیازی به بسیج کل گذشته و میراث سنتی برای پیشبرد هدف خود احساس نمی‌کنند.

موضوعی که دنین، ورمول و هازونی بارها و بارها به آن بازمی‌گردند، خانواده است که اغلب رمزی برای مخالفت آنها با وجود همجنس‌گرایان و تراجنسیتی‌ها است. با توجه به پرونده Obergefell v. Hodges، پرونده دیوان عالی سال 2015 که ازدواج همجنس‌گرایان را قانونی کرد، ورمول این تصمیم را متاثر از کتاب درسی و برنامهٔ آموزشی بیش از حد لیبرال می‌داند. مشکل واقعی این نبود که دادگاه قدرت کنگره را غصب کرد، همانطور که یک محافظه کار ممکن است زمانی استدلال کند. بلکه این بود که «ازدواج فقط می تواند پیوند زن و مرد باشد» زیرا تنها این تعریف است که با تولید مثل بیولوژیکی مطابقت دارد. برای دنین نیز، خانواده‌هایی که توسط زوج‌های همجنس‌گرا اداره می‌شوند، نمونه بارز زندگی‌های بی‌حد و مرزی هستند که لیبرال‌ها احساس می‌کنند قدرت دارند تا به وجود بیاورند. 

منشأ مشکلات کنونی

بسیاری از مردم، بحران آمریکا را که دنین، ورمول و هازونی را عذاب می‌دهد، تشخیص می‌دهند و شاید حتی در اشتیاق خود برای سیاستمداران صادقی که هدفشان بهبود اوضاع است، شریک شوند. اما سندرم همان بیماری نیست. بیماری دلیل روشنی دارد. سندرم ندارد. آنها معتقدند منشأ مشکلات کنونی، کل نظم لیبرال است. از آنجایی که این نویسندگان عمدتاً در سطح تئوری کلان کار می‌کنند، استدلال‌های آنها به طرز اغواکننده‌ای بر روی حقایق اجتماعی بدون کنکاش در علل متعدد آنها نظر دارد. کاهش امید به زندگی، تهی شدن آموزش عمومی، خشونت با اسلحه به عنوان عامل اصلی مرگ کودکان آمریکایی، شهروندان بی‌خانمان ساکن در چادرها از واشنگتن، دی سی، تا لس آنجلس - اینها نتیجه انتخاب‌های سیاستی خاص، در موارد مختلف است. 

 بر اساس نظرسنجی مرکز تحقیقات پیو در سال 2022، حتی 56 درصد از کاتولیک‌ها می گویند سقط جنین باید در همه یا بیشتر موارد قانونی باشد.  بر اساس گزارش موسسه تحقیقات دین عمومی، پروتستان‌های انجیلی سفید پوست، که ستون اصلی حمایت از دونالد ترامپ، رئیس‌جمهور سابق ایالات متحده هستند، 14 درصد از جمعیت ایالات متحده را تشکیل می‌دهند. نخبگان نیز دیگر آن چیزی نیستند که محافظه‌کاران عادی تصور کنند. برای بیش از یک دهه، تحصیل‌کرده‌ترین و پردرآمدترین گروه فرهنگی در ایالات متحده، جهان‌وطنان بی‌خدا نبوده‌اند، بلکه آمریکایی‌های سرخپوست، هندو و مسلمان بوده‌اند، که طبق نظرسنجی کارنگی در سال 2020، تقریباً سه چهارم آن‌ها هستند و دین نقش مهمی در زندگی آنها دارد. در این محیط، ادعای اینکه «آمریکا یک ملت مسیحی است» چیزی بیش از گفتن «کاش اینطور بود» نیست.

معکوس کردن روند مشارکت سیاسی

نگرانی واقعی این است که یک اقلیت سیاسی سرسخت قبلاً به این نتیجه رسیده است که تنها راهش برای معکوس کردن این روندها این است که به طور کلی از مشارکت سیاسی، یک قوه قضاییه مستقل و حقوق بشر چشم پوشی کند. دنین و ورمول و هازونی پشتوانه فکری را دقیقاً برای این استراتژی فراهم می‌کنند.

هر سه نویسنده خود را در درون سنتی قرار می‌دهند که معتقدند تا دوران باستان امتداد دارد، اما آثارشان یادگاری جدیدتر را به یاد می‌آورد: مدیسون گرانت. گرانت یک نژادپرست علمی و مترقی بود، که محافظه‌کاران خوب امروزی به وضوح این گونه نیستند. اما توصیه‌های سیاستی آنها تا حد زیادی مشابه اوست: تشدید محدودیت‌های مهاجرتی، حفظ برتری فرهنگ انگلیسی-آمریکایی، دفاع از هسته مرکزی مسیحی کشور (یا برای هازونی، مسیحیان و یهودیان ارتدکس) و تقویت ملت در مقابل به قول هازونی، «افراد منحل شده» که «جامعه‌ای بیمار» را ساخته‌اند. در مرکز این نسخه‌ها این باور وجود دارد که آنچه دیگران ممکن است به عنوان تغییر اجتماعی یا حتی پیشرفت ببینند، چیزی جز ضرر نمی‌تواند باشد.

خشم فراگیر این نویسندگان نثری را تولید می‌کند که به نوبه خود مرثیه‌آمیز، بشارت‌آمیز و بهت‌آمیز است. اما مهمتر از آن، خشم آنها باعث تضعیف همدلی آنها می شود. دنین به گرمی از جهانی می‌نویسد که برای «ازدواج سالم، فرزندان شاد، کثرت خواهر و برادر و قوم و خویش» و «یاد مردگان در میان ما» امن و تقویت شده است. هازونی بخش‌های پایانی محافظه‌کاری را به روایتی تکان‌دهنده از عشق خود به همسر و فرزندانش و افکارش در ساختن یک زندگی شرافتمندانه و فضیلت اختصاص می‌دهد. با این حال، وقتی صحبت از فرزندان، جوامع، شکوفایی و عشق دیگران به میان می‌آید، تحقیر این نویسندگان نسبت به آن کسانی که مانند آن‌ها فکر نمی‌کنند تکان‌دهنده است.

وسوسه «تغییر رژیم» غیرلیبرال

امروز، بخش بسیج شده ای از روشنفکران، سیاستمداران و مردم رای‌دهنده آمریکایی، خود را بخشی از ائتلاف بین‌المللی آسیب‌دیده می‌دانند، مردمی که خواسته اصلی آنها دقیقا «تغییر رژیم» است که دنین از آن حمایت می‌کند. اشاره به این نکته عادی است که ترامپ، اوربان، رئیس جمهور روسیه، ولادیمیر پوتین، و دیگر رهبران اقتدارگرا، نسخه هایی از یک نوع سیاسی، شاید حتی روانشناختی مشابه هستند. اما آن‌چه بیشتر نگران‌کننده است این است که ایالات متحده اکوسیستمی را برای تولید رهبران آینده از این دست ایجاد کرده است: یک حزب، یک فضای رسانه‌ای، یک پایگاه مالی، و اکنون حتی یک مکتب فکری غیرلیبرال آمریکایی. به این ترتیب، ایالات متحده در موقعیت عجیبی قرار دارد که هم سرسخت‌ترین قهرمان نظم لیبرال در جهان است - به معنای سیستم مبتنی بر قوانین و همکاری دولت‌هایی که خود مدعی ارزش‌های لیبرال هستند - و هم یکی از تهدیدهای بالقوه آن.

نکته ارزش‌های لیبرال - ارزش‌هایی که توسط بسیاری از مترقی‌ها، لیبرال‌های کلاسیک و محافظه‌کاران جریان اصلی پذیرفته می‌شوند - این نیست که آنها بی‌زمان هستند یا خوشبختی را تضمین می‌کنند. این است که آنها بر یک چیز در زندگی اجتماعی تکیه می کنند که همه ما می‌توانیم از آن مطمئن باشیم: اینکه ما با افراد دیگری متفاوت از خودمان، با ترجیحات، جاه‌طلبی‌ها و جهان‌بینی متفاوت مواجه خواهیم شد. مابعدالطبیعه پیچیده و الهیات نظری را کنار بگذارید، و آنچه باقی می‌ماند این است که انسان‌ها تلاش می‌کنند تا کشتی‌هایی را که در حال حاضر در دریا هستند با هم آشتی بدهند: یافتن راه‌هایی برای زندگی مسالمت‌آمیز با هم – و حتی پیشرفت – در جهانی متکثر و متغیر.

لیبرالیسم سنتی آمریکایی بر این باور بود که برابری بیشتر باعث موفقیت برای همه می‌شود. محافظه کاری سنتی آمریکایی هشدار داد که طرح های بزرگ برای بهبود معمولاً به فاجعه ختم می‌شود. این هنوز بحثی است که ارزش و اهمیت خود را حفظ کرده است. اما علیرغم همه تفاوت‌هایشان، این اردوگاه‌های قدیمی‌تر توانایی تشخیص استبداد را داشتند. ممکن است این حس تشخیص استبداد در راست آمریکایی در زمانی نه چندان دور به پایان خود نزدیک شود!