کسی که اولین کتاب درسی تاریخ ایران را تالیف کرد شاید به داوری آیندگان مطمئن بود.

شخصیت چاره‌اندیش هنگامه‌های بحران

سوم شهریور ۱۳۲۰ طوفان جنگ دوم به ایران رسید ساعت ۴ ارتش شوروی از شمال و ارتش بریتانیا از جنوب به ایران حمله کردند.

رضاشاه که در جلسه هیئت دولت مات و مبهوت بود حالا پس از سال‌ها خانه‌نشین کردن محمدعلی فروغی دوباره دست نیاز به سوی او دراز کرد و فروغی مامور تشکیل کابینه شد.

سفیر انگلیس به فروغی وعده ریاست جمهوری ایران را می‌دهد اما او نمی‌پذیرد و معتقد است مملکتی که در آستانه فروپاشی است چه وقت تغییر رژیم در آن است.

سفرای انگلیس و روس ۲۴ ساعت برای برکناری رضاشاه ضرب‌العجل تعیین می‌کنند. در غیر اینصورت تهران فتح می‌شود و فروغی استعفا شاه را می‌نویسد و رضاشاه هم می‌پذیرد

و ولیعهد را به رئیس‌الوزرا می‌سپارد. فروغی می‌ماند. شاهی ۲۲ ساله و ایران در یوغ متفقین.

فروغی در این هنگامه بحران با کوله‌بار سه دهه تجربه در عرصه سیاست بین‌الملل راه درست را انتخاب می‌کند و با امضای عهدنامه اتحاد با متفقین از آن‌ها تعهد می‌گیرد تا بعد از جنگ از ایران خارج شوند. اگرچه او را وابسته خوانند اما تاریخ خیلی زود در بحران آذربایجان ثابت کرد که تلاش‌های فروغی تا چه حد برای تمامیت ارضی کشور حیاتی بوده.

دولتمرد فیلسوف و دانشمند

با اینکه فروغی در تحولات بزرگ تاریخ معاصر مشق سیاست نوشته اما نباید از تلاش‌های علمی و فرهنگی این دانتشمند بزرگ غفلت کرد.

او بود که با نوشتن کتاب حقوق اساسی: یعنی آداب مشروطیت دول و رساله‌ای در علم ثروت ملل نخستین کتاب‌های درسی علم سیاست و اقتصاد را معرفی کرد.

تاسیس دانشگاه تهران، فرهنگستان ایران، برگزاری جشن هزاره فردوسی، تشکیل نخستین انجمن آثار ملی و تصحیح کلیات سعدی از اقدامات فروغی است.

سیاستمدار اقتصاددان

در تاریخ معاصر ما که ایرانیان کم‌کم با اندیشه‌های غرب آشنا شدند کمتر سیاست‌مداری را می‌توان یافت که مسیر توسعه را در آزادی مردم برای انجام فعالیت‌‌ها و مبادلات اقتصادی بداند.

فروغی اعتقاد داشت:

((اگر انسان‌ها در اموراقتصادی آزادی داشته باشند برحسب صرفه شخصی و مسوولیتی که در کار خود دارند موجب پیشرفت امور خواهند شد. اما در صورتی که این امور به دولت واگذار شود به علت بی‌تفاوتی و تعلل و تانی موجود در دستگاه دولتی، پیشرفتی در کارها صورت نخواهد گرفت.))

فروغی مرد صحنه‌های سخت و لحظه‌های دشوار بود.

اصلاحات حقوقی، آموزشی، اقتصادی و اداری، و نهادسازی‌هایی را که در ایران صورت گرفت باید ذیل کارنامه سیاستمدارانی چون فروغی قرار داد.

واکاوی چهل سال حضور عمل‌گرایانه فروغی در سیاست ایران از نمایندگی مجلس تا نخست‌وزیری نشان می‌دهد که اگر طیفی از قهرمانان آرمان‌گرا و رادیکال از صوراسرافیل تا حزب توده، تا مصدقی‌ها و جوانان چریک پرکرده باشند، سرآمد جبهه سیاسی دیگری در کنار این جبهه، محمدعلی فروغی است که به باور رایج هیچ‌گاه برای او سوت و کف نزده‌اند و منصفانه قضاوتش نکرده. آن که به سنگ زیرین آسیاب می‌مانست تا ایران بماند و امورات ملتش برحسب مقدورات و نه برحسب آرمان‌های خیال‌اندیشانه گامی فراتر رود.