مائو تسه دونگ

مائو تسه‌دونگ یکی از تاثیرگذارترین چهره‌های قرن بیستم است. او مرد بازی قدرت بود. رهبری کاریزماتیک که مسیر تحولات چین را برای همیشه تغییر داد. مائو دسامبر ۱۸۹۳ در روستای «شوشان» استان «هونان» در یک خانواده کشاورزِ نسبتا روبه‌بالا به‌دنیا آمد. او در مبارزه پله‌پله بالارفت تا درنهایت به‌عنوان رهبر انقلاب کمونیستی چین نامش برای همیشه در تاریخ ثبت شود.

• از معمولی تا انقلابی

بخش اول زندگی او معمولی بود تا این‌که برای ادامه تحصیل به پکن آمد. ورود او به پکن چشمانش را به ساحت سیاسی کشور باز کرد. همان‌جا هم با ایدئولوژی مارکسیستی آشنا شد. انقلاب کمونیستی روسیه، بر شور ضدفئودالی و ضدامپریالیستی او بنزین ریخت. وقتی به استان خودش بازگشت دیگر یک فعال سیاسی بود، فعالی که از لزوم تغییرات سیاسی و اجتماعی سخن می‌گفت.

او در جنبش ۴ می ۱۹۱۹ چین مشارکت فعالی داشت؛ جنبشی که به دنبال کنار گذاشتن ارزش‌های کهنه جامعه چینی به نفع ترقی و دنیایی جدید به‌پا شده بود. این تجربه‌های اولیه، سنگ‌بنایی شد برای فعالیت‌های آتی او به‌عنوان یک انقلابی. مائو در ابتدای دهه ۱۹۲۰ به حزب کمونیست چین پیوست – حزبی که در آن موقع در مراحل نوزادی خود قرار داشت.

تعهد و کاریزمای مائو باعث پیش‌رفت سریعش در حزب شد. هرچند حزب کمونیست چین در آن مقطع، هم درگیر اختلافات داخلی بود و هم فشار خارجی. دو منبع اصلی فشار خارجی بر حزب کمونیست، یکی جنگ‌سالارانی بودند که در آن زمان نقش پررنگی در سیاست چین داشتند و دیگری حزب ناسیونالیست چین - حزب حاکم - بود.

مائو تسه دونگ

 

• پله‌پله تا رهبری انقلابیون

مائو اعتراضاتی را در استان خودش ترتیب داد که شکست خورد. او با جمع مختصری از پیروانش به کوه‌ها گریخت. این برهه که برخی از آن به‌عنوان «دوره تبعید» یاد می‌کنند، نقطه عطف فعالیت سیاسی و انقلابی او بود. مائو در جایی دورافتاده از استان جینگانگشان سنگ‌بنای مبارزه چریکی خاص خودش را ریخت. این آغاز «ارتش سرخ» بود. 

مائو می‌خواست با تصاحب دل و روح روستاییان از حاشیه‌ها نیروگیری کند؛ ایده‌ای که تا سالیان زیادی برای چپ‌های انقلابی سراسر جهان الهام بخش بود، حتی برای چپ‌های انقلابی ایران – داستان معروف سیاهکل تحت تاثیر همین نوع مبارزه در ایران رخ داد. همین مقطع است که او را تا جایگاه رهبر انقلاب، یا به تعبیر برخی تاریخ‌پژوهان‌ رهبر یک سمت از جنگ داخلی چین، برکشید.

شیوه مبارزه مائو طی «راه‌پیمایی بزرگ»، در اواسط دهه ۱۹۳۰، جان گرفت. فرمان حرکت از حاشیه به سمت مرکز و برای تصاحب آن صادر شده بود و جنگ داخلی به اوج خودش رسیده بود. حالا دیگر جایگاه رهبری مائو تثبیت شده بود و بخش‌های بزرگی از چین تحت کنترل حزب او درآمده بود. هرچند در پی حمله ژاپن به چین (۱۹۳۷-۱۹۴۵)، دو طرف نزاع مدتی درگیری را کنار گذاشتند تا بیشتر بر دشمن خارجی متمرکز باشند.

با پایان جنگ جهانی دوم – شکست ژاپن – چینی‌ها جنگ داخلی خود را از سر گرفتند. بالاخره در سال ۱۹۴۹ مائو رهبر بلامنازع چین و حزب کمونیست هم سازمان مستحکم او برای حکومت شد.

مائو تسه دونگ

 

• به وقت کشورداری: قحطی خودساخته و مرگ ده‌ها میلیون چینی

انقلابی پرشور داستان ما دیگر در اصلی‌ترین جایگاه کشورداری قرار داشت. حالا فرصتِ پیاده کردن تمام آرزوها و ایده‌هایش بود. اما زمان زیادی نیاز نبود تا ثابت شود که آرزوها و ایده‌هایی که از روح ناآرام و شخصیت اراده‌گر مائو تسه‌دونگ برخواسته بود، تناسبی با زمین واقعیت نداشت. یکی از کلاسیک‌ترین این سیاست‌ها «جهش عظیم» بود – تلاشی برای عبور از جامعه‌ای کشاورزی به یک قدرت صنعتی که فاجعه‌ای بی‌مانند شد.

رهبر حزب کمونیست چین وقتی ایده «جهش عظیم» را در کنگره حزب کمونیست، به هم‌حزبانش توضیح می‌داد خوب می‌دانست که این قسم سیاست‌ها، معمولا تبعات و رنج‌های بزرگی در پی دارند. برای همین بود که به هم حزبی‌هایش قوت قلب داد که از مردن مردم نترسند بلکه از آن «استقبال» کنند.

با این‌وجود حتی روح او هم خبر نداشت که این مرگ‌ومیرها قرار است به چیزی بین ۳۰ تا ۵۵ میلیون نفر برسد. سیاست «جهش بزرگ» شکست خورده بود و جایگاه مائو در میان هم حزبیانش متزلزل شده بود. او داشت آرام‌آرام به حاشیه رانده می‌شد. بسیاری از هم‌حزبیانش به دنبال این بودند که او را در جایگاهی نمادین و بدون قدرت واقعی قرار دهند. اما مائو بازی قدرت را بلد بود و از پرداخت هزینه برای حفظ و توسعه قدرتش ابایی نداشت.

مائو تسه دونگ

• انقلاب فرهنگی چین: روکشی برای تجدید قدرت مائو

بسیاری انقلاب فرهنگی چین را در بستر جنگ قدرت درون حزبی می‌بینند. دستور انقلاب فرهنگی را مائو در سال ۱۹۶۶ صادر کرد - «انقلاب»ای که با همه فراز و فرودش تا پایان حیات مائو ادامه پیدا کرد. اهداف اعلامی این حرکت، پالایش چین از فرهنگ‌ بورژوایی و البته بقایای فرهنگ کهنه چینی بود. مائو از جوانان خواست که به مراکز باقی مانده از نظم بورژوایی یورش ببرند. او همه را به «شورش برای عدالت» فراخوانده بود.

بسیاری از دانشجویان و دانش‌اموزان در طی این فرامین به اساتید «غرب‌زده» خودشان حمله کردند. هرچند برخی از نشانه‌ها، مثل نوع لباس پوشیدن و داشتن حیوان خانگی را می‌توان مظاهر زندگی بورژوایی در چین آن زمان در نظر گرفت اما واقعیت این بود که هیچ‌کس از این اتهامات به‌دور نبود. این همان چیزی بود که مائو می‌خواست.

طنز تاریخی این‌که مائو و همسرش عاشق فیلم‌های هالیودی بودند. این زوج انقلابی حتی در اوج انقلاب فرهنگی هم خودشان را از لذت تماشای فیلم‌های روز محروم نکردند. فیلم‌هایی که البته رسیدنشان به چین کار خیلی ساده‌ای نبود.

مائو تسه دونگ

• عبرت‌های مائو

مائو و سیاست‌هایش به «نمونه‌هایی کلاسیک» برای کلاس‌های درس دانشگاهی تبدیل شده‌اند. از رشته سیاست‌گذاری تا رشته اقتصاد و علوم سیاسی «جهش عظیم» را به‌عنوان یک فاجعه تمام عیار به دانشجویان درس می‌دهند. اما شاید مائو اول از همه برای کشور خودش، به‌طور دقیق‌تر برای حزب کمونیست چین، درس عبرت شد.

هرچند مائو دوست داشت چین را از فرهنگ‌های قدیمی‌اش جدا کند اما سرآخر خودش شد مصداق یکی از آموزه‌های کنفسیوس؛ تلاش زیاد در یک جهت، نیرویی در خلاف همان جهت ایجاد می‌‌کند. پافشاری و سرمایه‌گذاری سنگین مائو بر سیاست‌های اراده‌گرایانه و غیرواقع‌بینانه – به قیمت جان میلیون‌ها چینی - حزب کمونیست چین را مهیای تغییر روش و جهت کرد. اتفاقی که با مرگ مائو شروع شد.

دیگر آموزه برجسته‌ای که مائو برای حزب کمونیست در چین داشت، پرهیز این حزب از رهبران کاریزماتیک بود. درس‌آموخته‌ای که تا پیش از به قدرت رسیدن شی – رییس‌جمهور فعلی و مادام‌العمر چین – اجرا شده بود. مائو سیاست و قدرت را خوب می‌فهمید و‌ توانست نفوذ چین را در دنیا گسترش دهد حتی رهبران امریکا به این اتفاق در بیانیه زمان مرگش اذعان داشتند. اما به‌خاطر او میلیون‌ها چینی از گرسنگی مردند و تا او بود کشور روی آرامش و پیش‌رفت را به خود ندید.

مائو تسه دونگ