جان نش

اکوایران: داستایوسکی در کتاب «ابله» می‌گوید: در حقیقت هیچ‌چیز ناراحت‌کننده‌تر از این نیست که آدم مثلاً ثروتمند، خوشنام و باشعور و خوش‌صورت و حتی پسندیده‌سیرت باشد و تحصیلاتش هم بد نباشد و در عین حال هیچ قریحه‌ای، اصالتی، کیفیتی غیرعادی ولو در خور نیشخند، هیچ فکر اصیلی که از ذهن خودش جوشیده باشد، نداشته باشد و از هر جهت مثل دیگران باشد.

«جان نَش»، نابغه ریاضیات و برنده نوبل اقتصاد، از معدود کسانی است که از هیچ جهت مانند دیگران نبود. اصالت ایده‌ها و دستاوردهای چشمگیر جان الهام‌بخش نسل‌های ریاضیدانان، اقتصاددانان و دانشمندان شد و داستان زندگی او، میلیون‌ها تماشاگر را به سینما کشاند. 

احتمالا بسیاری جان نش - ریاضیدان افسانه‌ای پرینستون - را به خاطر همین داستان زندگی‌اش می‌شناسند؛ داستانی از دستاوردهای خیره‌کننده، بیماری ویرانگر و یک رستگاری تقریبا معجزه‌آسا.

مرد متکبر، جاه‌طلب و عجیب پرینستون، پروفسور «جان فوربس نش»، در تاریخ سیزدهم ژوئن (23 خرداد) سال ۱۹۲۸ میلادی در بلوفیلد ویرجینیای غربی به دنیا آمد. جان در 20سالگی به‌طور همزمان مدرک کارشناسی و کارشناسی ارشد را کسب کرد و با دریافت مدرک لیسانس و فوق لیسانس خود از «کارنگی»، در سال 1948 به پرینستون رسید. وی دو سال بعد، یعنی در 22‌سالگی، موفق به کسب مدرک دکترا در رشته ریاضیات شد.

او یک نخبه در رشته ریاضیات بود و تئوری‌های زیاد و بحث‌انگیزی را در این حوزه وارد کرد. نش همچنین در تکامل «نظریه بازی‌ها» (Game Theory) نقش بسیار موثری داشت و در نهایت هم در سال ۱۹۹۴ میلادی به‌همراه رینهارد سلتن و جان هارسانای جایزه نوبل اقتصاد را از آن خود کرد.

جان نش در توسعه نظریه خود به مسأله «معمای زندانی‌ها» یا «دوراهی زندانی‌ها» اشاره کرد؛ معمایی که حل آن در حوزه‌های بسیاری، از ریاضیات گرفته تا طراحی‌های بازی‌های استراتژیک و حتی دیپلماسی و سیاست، کارکرد دارد. همکاری تیمی از این منظر یک بنیه و پشتوانه علمی و نظری قوی دارد. او نظریه خود را چنین مطرح می‌کند که «بهترین نتایج زمانی حاصل می‌شوند که هرکس آنچه را که برای خود و گروه بهترین است، انجام دهد.» 

نظریه بازی‌های غیرهمکاری دکتر نش که با نام تعادل نش شناخته می‌شود، یک ابزار ریاضی ساده اما قدرتمند برای تجزیه و تحلیل طیف گسترده‌ای از موقعیت‌های رقابتی، از رقابت‌های شرکتی گرفته تا تصمیم‌گیری قانونی ارائه کرد. 

دکتر نش به دلیل اصالت تفکر و نترس بودنش در مقابله با مشکلات دشوار که کمتر کسی جرات مقابله با آنها را داشت، شناخته می‌شود. جان نش به نرفتن سر کلاس‌هایش معروف بود و می‌گفت کلاس اصالت ایده‌هایش را می‌گیرد.

سوی دیگر زندگی جان نش، بیماری سهمگین او بود. وی در سنین جوانی به بیماری اسکیزوفرنی از نوع پارانوئید مبتلا شد. صداهایی غیرواقعی می‌شنید که او را از خطراتی موهوم بر حذر می‌داشتند می‌دادند و وادارش می‌کردند کارهایی برخلاف میل و اراده‌اش انجام دهد. رفته‌رفته بر شدت توهمات او افزوده شد و او و زندگی‌اش در معرض نابودی قرار گرفتند و حتی کرسی استادی خود در دانشگاه را از دست داد. 

نش در ابتدا در مقابل درمان از خود سرسختی و مقاومت نشان می‌داد، اما با شدت گرفتن بیماری‌اش، کم‌کم به درمان تن داد. جدا از درمان، آنچه بیش از همه به نش کمک کرد، تلاش آگاهانه‌ای بود که از خود نشان داد. او با تمام توان سعی کرد محتوای ذهنی بیماری خود را ذره‌ذره اصلاح کند. این فرآیند جبرانی، چیزی نزدیک به 30 سال از بهترین سال‌های عمرش را گرفت، اما امید و اراده‌ای که او از خود نشان داد، کار خودش را کرد و خود را از درون تاریک خود بیرون کشید و با جنگ با تخیلاتش دنیای واقعی را پذیرفت.

خود جان نش درباره روند درمان این‌طور می‌نویسد: «به مرور زمان سعی کردم بخش بیمار ذهن خودم را شناسایی و پاک کنم. سعی کردم رفته‌رفته ذهنیت عالمانه‌ای را که از قبل داشتم، بازسازی کنم. این کار خیلی طول کشید، خیلی چیزها را از من گرفت اما فکر می‌کنم الان دیگر بخش اعظم آن هذیان‌ها و آن توهمات را دور ریخته‌ام. اینکه در این سن و سال هنوز می‌توانم یک ریاضیدان و تئوریسین فعال باشم، به این معنی است که من در مبارزه با بیماری‌ام موفق شده‌ام.»

داستان ظهور درخشان دکتر نش، سال‌های از دست رفته در اسکیزوفرنی، بازگشت او به عقلانیت و دریافت جایزه نوبل اقتصاد در فیلم «ذهن زیبا» بازگو شد. این فیلم در مراسم جوایز اسکار سال 2002 موفق شد چهار جایزه بهترین فیلمنامه اقتباسی، بهترین فیلم، بهترین کارگردانی و بهترین بازیگر نقش مکمل زن را از آن خود کند.

جان نش جونیور، در نهایت به همراه همسرش آلیشیا در 23 مه سال 2015 در یک سانحه رانندگی در نیوجرسی در سن 86 سالگی درگذشت.