به گزارش اکو ایران ، مدت هاست برخی از مدیران و هنرمندان تئاتر تلاش می کنند حصارهای دور مجموعه تئاتر شهر را دوباره احیا کنند . حصارهایی که آنها معتقدند این مجموعه را از آسیب ها و نا امنی های اطراف این مجموعه دور می کند .

به تازگی کاظم نظری مدیرکل هنرهای نمایشی وزارت فرهنگ و ارشاد گفته است که اولین گام در حوزه مدیریت اداره‌کل هنرهای نمایشی مقوله تعیین حریم تئاترشهر است .

او با اشاره به تاکید معاونت امور هنری وزارتخانه و اعضای شورای شهر تهران برای برگزاری جلسه کارگروه تخصصی آغاز و اجرایی کردن طرح تعیین حریم تئاترشهر گفت: تاریخ اجرای این مهم تا پایان سال اعلام خواهد شد.به دلیل اهمیت مساله تعیین حریم تئاترشهر و ایجاد بستری امن برای هنرمندان جهت اجرای آثار نمایشی و همچنین مخاطبانی که به‌عنوان اصلی‌ترین موتور محرک حیات تئاتر در محیط‌های هنری مانند تئاترشهر حضور پیدا می‌کنند؛ نخستین اقدامی که  در همراهی با معاون امور هنری وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی برای رسیدن به یک نتیجه قطعی آن را به‌عنوان اولین گام در حوزه مدیریت اداره‌کل هنرهای نمایشی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی مدنظر قرار دادیم به مقوله تعیین حریم تئاترشهر باز می‌گشت.

 نظری ادامه داد :‌چه از طرف معاونت هنری، چه از طرف اداره‌کل هنرهای نمایشی و چه از طرف تئاترشهر؛ همه و همه به‌دنبال آن هستیم که اجرا و نهایی شدن این حریم به بهترین شکل و در سریع‌ترین زمان ممکن صورت گیرد. به محض برگزاری اولین جلسه‌ کارگروه تخصصی با همکاران‌مان در شورای شهر که تا پیش از پایان سال ۱۴۰۰ خواهد بود، تاریخ نهایی آغاز و انجام تعیین حریم تئاترشهر را مشخص و اعلام خواهیم کرد.

 به گفته وی  غیر از خود ساختمان و بنای تئاترشهر که نشانه تئاتر ایران است، باید در محوطه این مجموعه نیز بتوانیم شاهد اجرای برنامه‌های فرهنگی و نمایشی باشیم تا طرح گذر فرهنگ و هنر تئاتر از بنیاد رودکی تا تئاترشهر را به شکل عینی و ملموس محقق کنیم.

 مجمع حق شهر باهمستان هم در واکنش به نهایی شدن موضوع حصارکشی اطراف مجموعه تئاتر شهر در بیانیه ای اعلام کرده است که مداخله، تفکیک فضایی و بحث حصارکشیِ تئاتر شهر به اواخر دهه‌ی هشتاد برمی گردد و فرقی نداشته شهرداریِ «تهران شهری برای همه» باشد یا شهرداریِ «تهران کلانشهر الگوی جهان اسلام». فرقی نمی‌کند شعار به اصطلاح انسان محوری بدهد یا شعارِ جهادی و انقلابی. همانطور که آنچه نشان و نمادِ مدیریت شهری در تهران است، حصارهای آبی و سفید کارگاه‌های ساختمانی‌ است که روزی شعار «آسمانِ آبی، زمینِ پاک» بر آن نقش می‌بندد، زمانی «شهر امید، مشارکت و شکوفایی»، دوره‌ای شعار «تهران شهری برای همه» و اکنون «تهران کلانشهر الگوی جهان اسلام».

مسئله‌‌ی حصارکشی به عنوان شیوه‌ای از مداخله‌ی فیزیکیِ مدیریت شهری برای کنترل فضا و برقراریِ استبدادِ فضا دارای پیشینه است. روندی که با یک طرفه‌سازی خیابان ولیعصر در سال ۱۳۸۸ آغاز شد و با طرح «فضاهای زیرسطحی شهر تهران» و احداث زیرگذر چهارراه ولیعصر و نرده‌کشی چهارراه در سال ۱۳۹۲ تداوم یافت و تثبیت شد. تنها تفاوت این شیوه‌ی مداخله در شهرداری «تهران شهری برای همه»، زیباسازیِ حصار و نرده‌ها با گلدان بود.

در بخش دیگری از این بیانیه آمده است که این مواجهه‌ی سرکوبگرانه با فضای شهری درون خود حامل محتوایی طبقاتی است؛ جهت‌گیری آن به سوی طرد شهریِ گروه‌های کمتر برخوردار و گروه‌های به حاشیه‌رانده شده در فرآیندهای توسعه شهری است. از همین‌رو برقراری مستمر طرح‌های ضربتی جمع‌آوری دستفروشان و ممنوعیت بساط‌گستری در این محدوده در تمامی دوره‌های مدیریت شهری از جهادی تا دوره‌ی اصلاحی و دوره‌ی انقلابی وجه مشترک سیاست‌گزاری شهری بوده‌است.

محتوای طبقاتیِ حصارکشی تنها به طرد شهریِ گروه‌های به حاشیه‌رانده شده منحصر نمی‌شود بلکه اختصاصی‌سازی فضای مکث و درنگ شهری را هم موجب می‌شود که ریشه در اهداف خصوصی‌سازی در برنامه‌ریزی شهری دارد؛ از طرحِ تغییر کاربری با اصطلاح مازادِ خدمات در طرح تفصیلی تهران تا نگاه موزه‌ای به فضای شهری برای اعیانی‌سازی آن در طرح‌های پهنه‌های فرهنگیِ طرح جامع تهران، از طرح بهره‌برداری از پیاده‌روها تا طرحِ هتل‌سازی در بوستان‌های عمومی.

 در این بیانیه از همراهی بخشی از اهالی تئاتر با این رویه ابراز تعجب شده و آمده است :‌«روحِ تئاتر» مردمی و عمومی بودن آن است و خصلت تاریخیِ آن از آتن تا به امروز بر دموکراسی و پیوندش با فضای عمومی مبتنی‌ست و در اقسامِ آن خیابانی، چریکی و شورایی تئاتر همواره در کنارِ زحمتکشان و صدایِ تهی‌دستان بوده‌است. آزادیِ تئاتر اقتضا می‌کند که حیاتِ جمعیِ پویایی را همراه داشته باشد و بتواند آزادانه به اجرا در فضاهای شهریِ دسترس‌پذیر بپردازد. اما در این روزگارِ غریبی شهر شاهدیم که اهالی تئاتر ِ شهر ِ تهران به بلندترین صدای حصارکشی بدل شده‌اند. صدایی که نه فقط توجیه‌گرِ حصار برای تئاتر می‌شود که در حمایت از نرده‌کشی چهارراه ولیعصر به تضیع حقوق عابر پیاده می‌پردازد.

بهرام بیضایی در فیلم «وقتی همه خوابیم» از مرگ سینمای ایران در پیشگاه سرمایه‌های آمیخته با قدرت می‌گوید؛ اکنون آیا بایست بر مرگِ تئاتر مویه سر داد؟ تئاتری که مردم را بی‌فرهنگ و لجن می‌خواند و به روشنی خود را منحصر به طبقه متوسط فرهیخته! می‌داند، نمرده است؟ آیا می‌توان نشانی از زندگی در هنرمندی یافت که به جای نقدِ قدرت برای شهروندزدایی از ساکنان شهر و سلب حق طبیعی آنها بر حرکتِ پیوسته، مستقیم، آسان، امن، روان و برابر برای همه، به توهین به مردم می‌پردازد و آنها را غیرِ متمدن و قانون‌گریز می‌خواند؟ و به این شیوه همراه می‌شود با ساختاری که دستفروش، بی‌خانمان، معتاد، دگرباش را سرکوب می‌کند و به صراحت از برخورد با نوازندگان خیابانی می‌گوید و عاملِ جلوگیری از برگزاری آزاد و مستقلِ تئاترهای خیابانی می‌شود.

وظیفه‌ی ماست، ما شهروندان و فعالان شهری که اگر نهادهای قدرت و بازیگران آن می‌خواهند پارک دانشجو، تئاتر شهر و فضاهای عمومی حصارکشی و اختصاصی شود زنجیره‌ی انسانی شویم برای حفاظت از ساکنین شهر و فضاهای عمومی شهر که از آنِ همه ماست.