به گزارش اکوایران، سفر اخیر امانوئل ماکرون به چین موجب برانگیختن بحث‌هایی پان‌اروپایی درباره ماهیت روابط چین و اتحادیه اروپا شد. پیشرفت ابتکار آشتی‌جویانه ماکرون نسبت به رهبری چین با تمجید و مخالفت، به‌ویژه کشورهای اروپای مرکزی و شرقی مواجه شده است.

به نوشته پایگاه مدرن پالیسی، از آن زمان، صاحب‌نظران موقعیت تضعیف‌شده موتور سنتی فرانسوی-آلمانی اتحادیه اروپا را برجسته کرده‌اند که یک شکاف مرکزی-پیرامونی و همچنین شکافی بین طرز تفکر حال‌گرایی (پرزنتیسم) و آینده‌گرایی است. همچنین حاکی از اختلافی در نگاه به استقلال استراتژیک و ماهیت روابط فرا آتلانتیکی است.

در حالی که اکثریت اختلاف‌نظرها بر مسائل دیپلماسی، امنیت و روابط بین‌الملل متمرکز بود، روابط اقتصادی نیز برای اطرافیان بیزینسمن ماکرون مهم است. اشتهای فرانسه برای افزایش روابط تجاری و سرمایه‌گذاری با چین با تمایل کمیسیون اتحادیه اروپا برای «ریسک‌زدایی» که رمز بروکسل برای کاهش وابستگی تجاری و سرمایه‌گذاری به چین است، در تضاد قرار دارد.

تجربه تلخ لیتوانی

کشورهای بالتیک، لهستان و چک با اشتیاق از این نگاه ریسک‌زدایی استقبال می‌کنند. آن‌ها به دنبال ارزیابی مجدد تجارت و ارتباط زنجیره تأمین خود با چین هستند. با این حال، همان‌طور که رویدادهای سال ۲۰۲۱ در لیتوانی نشان داد، تفکیک روابط تجاری پیچیده در قرن بیست‌ویکم ممکن است دشوارتر از حد انتظار باشد.

لیتوانی پس از اینکه به این ارزیابی رسید که سرشاخ‌شدن با چین آسیب اقتصادی کم و قابل‌کنترلی دارد، تصمیم گرفت وارد نزاع با پکن شود. با این حال، استفاده ابزاری بی‌سابقه چین از زنجیره‌های تأمین به منظور حمله به لیتوانی، نقطه‌ضعفی را برجسته کرد که عبارت است از اینکه داده‌های تجاری دوجانبه تصویر کاملی از ارتباط اقتصاد لیتوانی با چین را نشان نداده بود؛ بنابراین، سیاستمداران این کشور بالتیک بر اساس ارقام غیردقیق تصمیم گرفته بودند.

اگر آنها تصمیمات خود بر اساس تجزیه‌وتحلیل زنجیره‌های جهانی گرفته بودند، ممکن بود نظرشان متفاوت باشد. همان‌طور که تجزیه‌وتحلیل اقتصادسنجی اخیر منتشر شده توسط مؤسسه مطالعات آسیایی اروپای مرکزی نشان می‌دهد، در هنگام محاسبه روابط تجاری غیرمستقیم، همان‌طور که سوابق رسمی نشان می‌دهد، لیتوانی تقریباً ۲۵۰ درصد بیشتر در معرض تقاضا از چین قرار دارد.

بحث جایگاه چین در منطقه اروپای مرکزی و شرقی (سی‌ای‌ای) به دلیل ناآگاهی از داده‌های زنجیره ارزش، از بدو پیدایش با تناقضاتی همراه بوده است. نه سیاستمداران دوستدار چین و نه سیاستمداران منتقد، نتوانسته‌اند به نکته خاصی در دفاع از لفاظی‌های خود اشاره کنند. اگرچه داده‌های تجاری غیرمستقیم به وضوح چین را مقصد صادراتی مهم‌تری نسبت به آنچه که داده‌های دوجانبه وجود دارد، قرار می‌دهد. علاقه‌مندان چین هرگز از این در استدلال‌های خود استفاده نکرده و اغلب زمانی که طرف مقابل داده‌های دوجانبه را مطرح می‌کرد، شکست را می‌پذیرفتند. از سوی دیگر، تندروهای چینی دائماً قرارداشتن کشورها در معرض و وابستگی به چین را دست‌کم گرفته که به نوبه خود، آنها را در پیگیری اقدامات نمادین چین جسورتر می‌کند. اما در عوض و در عین حالی که روابط تجاری غیرمستقیم کشورهای منطقه سی‌ای‌ای با چین عمیق‌تر می‌شد، آن‌ها از حجم تجارت خود با چین ابراز ناامیدی بیشتری می‌کردند.

پشت‌صحنه آمارهای تجاری

تحلیل زنجیره‌های ارزش جهانی نیز می‌تواند در بحث داغ کنونی در مورد ماهیت روابط چین و اروپا مفید باشد. رقمی که اغلب به آن اشاره می‌شود، یعنی درون‌اروپایی‌بودن بیش از دوسوم تجارت کشورهای اتحادیه اروپا، تنها تا حدودی درست است. بخش بزرگی از این مبادلات تجاری، جابه‌جایی فرامرزی کالاهای واسطه‌ای در زنجیره تأمین تولید است. یک قطعه می‌تواند قبل از تکمیل تولید، چندین بار از مرز کشورها عبور کرده که منجر به شمارش مضاعف و افزایش ارقام تجارت درون‌اروپایی می‌شود.

وقتی حرکت قطعات اولیه از معادله حذف شده و فقط تقاضای نهایی در نظر گرفته شود، نتیجه متفاوتی ظاهر به دست می‌آید. نسبت تجارت درون‌اروپایی چندین درصد کاهش یافته که بیشتر به دلیل افزایش اهمیت مصرف ایالات متحده و چین جبران شده است. بنابراین، تجزیه‌وتحلیل تقاضای نهایی کمک می‌کند تا اثربخشی ابزارهای سیاستی خاص را ارزیابی کنیم. به عنوان مثال، تمرکز اخیر بر درون‌سپاری یا نزدیک‌سپاری می‌تواند منجر به افزایش انعطاف‌پذیری زنجیره تأمین شود. با این حال، وابستگی به بازارهای خارج از اروپا برای صادرات و تولید را کاهش نخواهد داد. حفاظت از زنجیره‌های تولید، وابستگی به تقاضای نهایی را برطرف نمی‌کند.

با درنظرگرفتن هر سیاست تجاری اخیر اتحادیه اروپا، می‌توان دید که آنها در درجه اول به وابستگی اروپا به واردات از چین نگران هستند. این قطعاً مسئله مهمی است. با این حال به نظر می‌رسد که آسیب‌پذیری‌هایی که در جهت مخالف، یعنی وابستگی صادراتی به بازار چین برای سیاست‌گذاران اهمیت کم‌تری دارد.

لنگرگاه آلمان

این احتمالاً به دلیل محدودیت‌های ابزارهای سیاست تجاری در کاهش وابستگی صادراتی است. دستیابی به مدیریت ریسک قوی در وابستگی به صادرات، در درازمدت، مستلزم تغییرات قابل توجهی در ساختار اقتصادی است، موضوعی که از لحاظ سیاسی بسیار در اتحادیه اروپا برجسته شده است. به‌ویژه، مدل اقتصادی آلمان مبنی بر وابستگی به تولید صادراتی و مصرف داخلی نسبتاً ضعیف، مستلزم تغییری است که هیچ‌کس حتی جرئت تصورکردنش را ندارد، چه رسد به عملیاتی‌کردن آن.

آلمان به عنوان لنگری در زنجیره تأمین اروپا جایگاه ویژه‌ای دارد. بخش زیادی از تجارت غیرمستقیم کشورهای اتحادیه اروپا و چین از طریق آلمان انجام می‌شود. این یکی از دلایلی بود که مقامات لیتوانی دامنه کامل ارتباط تجاری خود با چین را ندیدند. همچنین این راهی بود که چین برای اعمال فشار بر کشور بالتیک انتخاب کرد. شرکت‌های آلمانی توسط مقامات چینی احضار و تهدید شدند که تأمین‌کنندگان لیتوانیایی خود را کنار بگذارند. شبکه پیچیده زنجیره تأمین متمرکز آلمان، ارتباط غیرمستقیم سایر کشورهای اتحادیه اروپا با چین را افزایش داده که این پیوندها را برای اکثر ناظران مبهم می‌سازد و تعیین سیاست‌های مؤثر برای کشورها را دشوار می‌کند.

این برای هر دو طرف موضوع «ماکرون در چین» پیامدهایی دارد. حامیان حمله اقتصادی مجدد رئیس‌جمهور فرانسه به چین باید آسیب‌پذیری‌های موجود در زنجیره تأمین و پتانسیل بهره‌برداری از آنها را بشناسند. از سوی دیگر، دستور کار موافقان جداشدن از چین تنها با همکاری آلمان انجام است. اما به نظر نمی‌رسد که این غول صنعتی اروپای مرکزی تمایلی به کاهش ارتباط تجاری خود با چین داشته باشد.

پایین‌بودن اولویت این دستور کار در بروکسل، همراه با شکاف شرق و غرب اروپا در این موضوع نشان می‌دهد که به احتمال زیاد، مشکل وابستگی صادراتی اروپا با تلاش کمی حل خواهد شد؛ مگر اینکه سوءاستفاده‌های چین باعث احساس نیاز بیشتری به اقدام شود.