به گزارش اکوایران، هفته گذشته، اسرائیل آخرین حمله خود علیه ایران را در طول جنگ در سایه دو طرف تدارک دید و با یک حمله هوایی بخشی از مجتمع سفارت ایران در دمشق را با خاک یکسان کرد. در میان 4قربانیان این حمله، سردار محمدرضا زاهدی قرار داشت که ادعا می‌شود رهبری عملیات مستشاری ایران در سوریه و لبنان را بر عهده داشت و با رهبران جنبش حزب‌الله لبنان روابط نزدیکی داشت.

عبور از خط قرمز

به نوشته فارن‌افرز، اسرائیل با حمله به مجتمع دیپلماتیک ایران از خط قرمزی عبور کرد، که ایران و بسیاری از دولت‌های دیگر آن را مساوی با حمله به خاک ایران می‌دانند.

تصمیم برای هدف قرار دادن مقامات بلندپایه در آن مکان ممکن است منعکس کننده این اعتقاد رژیم اسرائیل باشد که اکنون زمان آن است که علیه اهداف نظامی ایران، هر کجا که باشند، با مصونیت نسبی، اقدام کند. به پندار مقامات اسرائیل، ایران به اندازه‌ای احتیاط در پیش گرفته که بعید باشد به روشی پاسخ دهد که منجر به وقوع غیرقابل کنترل جنگ منطقه‌ای شود. به این معنا، اسرائیل ممکن است به جای این‌که جنگ غزه را دلیلی بر محدود کردن فضای خود برای مانور علیه ایران و متحدانش بداند، به چشم فرصتی برای گسترش آن می‌داند. اگر این گونه باشد، این امکان وجود دارد که اسرائیلی‌ها پیش‌بینی ناپذیری جو فعلی حاکم بر منطقه را دست کم گرفته‌اند و ممکن است در نهایت ثابت شود که این حمله در اثر یک اشتباه محاسباتی بوده که منجر به نتایج خطرناکی نه تنها برای اسرائیل بلکه برای کل منطقه می‌شود.

خروج از سایه‌

با وجود تشدید ضدوخوردها از زمان آغاز جنگ غزه، عملیات اسرائیل علیه اهداف مرتبط با ایران در سوریه پس از حمله حماس به اسرائیل در 7 اکتبر آغاز نشد. برای بیش از یک دهه، اسرائیل درگیر آن چیزی بوده کارشناسان امنیتی این رژیم آن را «جنگی بین جنگ‌ها» در سوریه می‌نامند -که شامل هدف گرفتن متحدان ایران در این کشور می‌شود. مقیاس و ماهیت حملات اسرائیل در طول این سال‌ها، از تمرکز بر حمله به سایت‌های مهمات و تسلیحات متحدان ایران به یک کارزار هدفمندتر برای ترور رهبران کلیدی عملیاتی و اطلاعاتی این شبکه، از جمله پرسنل نظامی ارشد ایرانی، تغییر کرده است.

صالح العاروری

در واقع، حمله اخیر از الگوی حملات اسرائیل به اهداف ایرانی در سوریه و فراتر از آن در ماه‌های اخیر پیروی می‌کند. در ماه دسامبر، اسرائیل یک فرمانده ارشد سپاه پاسداران انقلاب اسلامی را طی یک حمله هوایی در دمشق هدف گرفت و ماه بعد از آن، در یک حمله هوایی دیگر اسرائیل به این کشور یک مقام اطلاعات سپاه و چند تن دیگر از اعضای این نیرو ترور شدند. در ماه فوریه، حملات هوایی اسرائیل در دمشق مجدداً اعضای ارشد سپاه پاسداران انقلاب اسلامی و هم‌چنین حزب الله را هدف قرار دادند.

از زمان آغاز جنگ غزه، اسرائیل فرماندهان ارشد حزب‌الله لبنان و دست کم 150 نیروی حزب‌الله را طی تبادل آتش روزانه با این جنبش را هدف گرفته است. یوآو گالانت، وزیر دفاع اسرائیل در ماه فوریه اذعان کرد که اسرائیل حملات خود به حزب‌الله را با بمب‌های سنگین‌تر و اهدافی در عمق خاک لبنان افزایش داده است. نیروهای اسرائیلی همچنین در اوایل ژانویه صالح العاروری معاون سیاسی حماس را طی یک حمله پهپادی در بیروت ترور کردند که نشان‌دهنده تشدید تنشی آشکار است. تا پیش از آن، حملات اسرائیل عمدتاً به مناطق مرزی محدود شده بود. در 29 مارس، حملات هوایی اسرائیل ده‌ها سرباز سوری و نیروهای عضو حزب‌الله را در نزدیکی حلب هدف گرفتند.

اگرچه اسرائیل سال‌هاست به اهداف ایران در سوریه حمله می‌کند، اما حملات این رژیم از 7 اکتبر در زمانی انجام می‌شود که کل منطقه بر لبه پرتگاه قرار دارد. با آغاز جنگ در غزه، انصارالله یمن، حملات مستمری را در دریا سرخ ترتیب داده‌اند. نیروهای مقاومت مستقر در سوریه و عراق نیز نیروهای آمریکایی را هدف قرار داده‌اند. در همین حال، ادامه درگیری‌ها بین نظامیان اسرائیل و حزب‌الله ده‌ها هزار نفر را آواره کرده است. با این‌ همه، مطمئناً هنوز نمی‌توان این درگیری‌ها را یک جنگ منطقه‌ای همه جانبه خواند، اما تشدید تنش نظامی در همه جبهه‌ها ادامه دارد و هر گونه توقف درگیری، تا زمانی که جنگ و فاجعه انسانی در غزه ادامه دارد، احتمالا موقتی خواهد بود. در چنین محیط سهمناکی، این خطر فزاینده وجود دارد که حملات اسرائیل به اهداف ایرانی منجر به واکنش متقابل شود.

دکترین اختاپوس

پس از 7 اکتبر، احتمال می‌رفت که اسرائیل کارزار منطقه‌ای گسترده‌تر خود علیه ایران را به دلیل تمرکز بر جنگ غزه کاهش دهد -به‌ویژه با توجه به این‌که به نظر نمی‌رسید حزب‌الله مشتاق به درگیری گسترده باشد و تصور می‌رفت اسرائیل این کارزار را با توجه به افزایش نوسانات منطقه، به ویژه با توجه به تمایل شدید ایالات متحده برای مهار جنگ و اجتناب از رویارویی مستقیم با ایران، که ترجیح همسایگان عرب اسرائیل هم است، تنظیم کند.

اما به نظر می رسد بنیامین نتانیاهو، نخست وزیر اسرائیل و کابینه جنگش مسیر دیگری را انتخاب کرده‌اند. با گذشت شش ماه از جنگ، اسراییل کمپین منطقه‌ای خود را دوچندان کرده است. این بسط منطقی چیزی است که نفتالی بنت، نخست‌وزیر اسبق اسرائیل، در سال 2018 آن را «دکترین اختاپوس» نامید. او مروج این ایده بود که اسرائیل باید مستقیماً با ایران مقابله کند و نه فقط در پی متحدانش باشد. به نظر می‌رسد اکنون این ایده مورد حمایت افکار عمومی اسرائیل و در سراسر طیف سیاسی این رژیم قرار دارد.

خیال خام

برخی ناظران بر این باورند که اسرائیل در تلاش است تا ایران را تحریک کند تا پایش را به جنگ باز کند. اما ممکن است منطق مخالف آن در حال اجرا باشد. احتمالا اسرائیل بر این پندار است که ایران در حال حاضر صبر و احتیاط پیشه می‌کند و از اقدامات تلافی‌جویانه‌ای که می‌تواند جرقه حمله مستقیم اسرائیل را ایجاد کند، خودداری می‌کند. به نظر می رسد اسرائیل ایران را در یک موقعیت سیاسی و اقتصادی آسیب‌پذیر می‌بیند، آن هم در حالی که بسیاری از تحلیل‌گران بر این باورند که ایران با جنگ غزه و افزایش هم‌سویی با روسیه تقویت شده است.

طوفان الاقصی غزه بیمارستان شفا

از زمان ترور سردار قاسم سلیمانی، فرمانده فقید نیروی قدس سپاه پاسداران انقلاب اسلامی در سال 2020، توانایی ایران موضوع مورد بحث سیاست‌گذاران و تحلیل‌گران بوده است. روایت رایج در اسرائیل این است که این ترور نشان از ضعف ایران دارد. اما تفسیر رقیب این است که این ترور باعث شدت گرفتن تهدیدات علیه اسرائیل و ایالات متحده شد. ظرفیت‌های گسترده گروه‌های متحد ایران در سال‌های اخیر نشان می‌دهد که ترور مذکور، بازدارندگی علیه بازیگران مورد حمایت ایران را ایجاد نکرده و اساساً توانایی آن‌ها را کاهش نداده است.

اسرائیلی‌ها ممکن است این لحظه را که هنوز از حمایت کامل واشنگتن برخوردارند و از این دیدگاه حمایتی غرب که در مخاطره وجودی قرار دارند، فرصتی برای تضعیف بیشتر ایران و متحدان منطقه‌ای‌اش بدانند. اسرائیل احتمالا بر این پندار است که می‌تواند بدون تحریک حزب‌الله یا ایران به جنگ مستقیم، مرزها را جابجا کند. به عبارت دیگر، اسرائیلی‌ها ممکن است حملات نظامی خود را به قصد تحریک ایران برای ورود مستقیم به جنگ شدت نداده باشند. ممکن است آن‌ها به این دلیل در حال شدت بخشیدن به کارزار خود هستند که خیال می‌کنند ایرانی‌ها به احتمال زیاد از درگیری اجتناب می‌کند. 

منطق مشابهی ممکن است محاسبات اسرائیل در مورد واشنگتن را جهت داده باشد. اسرائیل ممکن است بر این باور باشد که می‌تواند محدودیت‌های تشدید تنش نظامی را زیر پا بگذارد، زیرا انتظار دارد ایالات متحده مانعی برایش ایجاد نکند و یا حتی ممکن است به طور ضمنی از اقدامات اسرائیل علیه گروه‌هایی که منافع ایالات متحده را نیز تهدید می‌کنند، حمایت کند. به نظر می رسد سوابق دولت بایدن در حمایت از اقدامات نظامی اسرائیل از 7 اکتبر چنین فرضیاتی را تقویت می کند. علی‌رغم نارضایتی دولت بایدن از کمپین اسرائیل در غزه، حمایت نظامی و سیاسی ایالات متحده از اسرائیل هم‌چنان بدون تغییر باقی مانده است.

معاشقه با فاجعه و بازی با آتش

اسرائیل با این فرض که در تلاش برای ضربه زدن به ایران و نیروهای مقاومت با محدودیت‌های کمی مواجه است، ریسک قابل توجهی را انجام می‌دهد. با این حال، ممکن است ایران  در مقطعی نیاز به پاسخ مستقیم به اسرائیل را احساس کند و به نظر می‌رسد که در داخل با فشار فزاینده‌ای برای انجام این کار مواجه است. نیروهای مقاومت عراق هم‌اکنون شروع به حمله به اسرائیل کرده‌ و حوثی‌ها هم دست به کار شده‌اند.

اسرائیل ممکن است چنین خطراتی را قابل کنترل ببیند. اما افزایش احساس مصونیت از مجازات فقط یک خطر برای اسرائیل نیست. این وضعیت خطرناکی است که می‌تواند به طور مستقیم فاجعه به راه بیاندازد. پس از حملات قبلی اسرائیل به اهداف ایرانی در سوریه قبل از جنگ غزه، نیروهای مقاومت در عراق و سوریه علیه نیروهای آمریکایی اقدام کردند. از سال 2021، این گروه‌ها بیش از 80 حمله علیه نیروهای آمریکایی انجام دادند تا اینکه در اواسط سال 2023 یک توافق غیررسمی کاهش تنش بین ایران و ایالات متحده حاصل شد. پس از شروع جنگ در غزه، حملات به نیروهای آمریکایی از سر گرفته شد -و البته با شدت بیشتری. در ماه ژانویه، در اثر  یک حمله پهپادی، سه پرسنل نظامی آمریکایی در اردن کشته شدند. در پاسخ، ایالات متحده یک سری حملات تلافی‌جویانه را علیه گروه‌های مقاومت در عراق و سوریه انجام داد. از زمان حمله آمریکا، آرامشی نسبی در حملات علیه نیروهای آمریکایی در منطقه وجود داشته است. اکنون با حمله اسرائیل به دمشق، این مکث ممکن است به خطر بیفتد. چند ساعت پس از حمله اسرائیل، نیروهای آمریکایی مستقر در سوریه یک پهپاد تهاجمی را که در نزدیکی پرواز می کرد، سرنگون کردند.

به نظر می‌رسد که جنگ غزه به جای کاهش انگیزه‌های اسرائیل را برای تشدید تنش با ایران، تقویت کرده است. رهبران اسرائیل چه قبل و چه بعد از غزه، با این فرض عمل کرده‌اند که درگیری با ایران می‌تواند مهار شود، و در عین حال روابط خود را با کشورهای عربی که به طور مشابه نسبت به ایران محتاط هستند، بهبود بخشد. این فرضیات حتی قبل از 7 اکتبر ناقص بودند. اما در بحبوحه حمله مداوم به غزه و کشتار غیرنظامیان فلسطینی در مقیاسی که قبلاً غیرقابل تصور بود، اسرائیل با آتش بازی می‌کند. خطر این است که در مقطعی، اسرائیل بهای بیش‌تری را برای حملات خود از آن‌چه پیش‌بینی می‌کرد بپردازد. و در این سناریو، این احتمال وجود دارد که ایالات متحده نیز مجبور به تحمل این هزینه‌ها شود.