به گزارش اکوایران، تحولات سال‌های اخیر دلالت بر آن دارد که پایه‌های جهان تک‌قطبی در به شدت در حال سست شدن است. استفان والت، نظریه‌پرداز حوزه بین‌الملل، با انتشار یادااشتی با عنوان «آمریکا به شدت از دنیای چندقطبی می ترسد» این موضوع را مورد بررسی خود قرار داده است. اکوایران این یادداشت را در دو بخش ترجمه کرده که پیش از این بخش اول آن با عنوان «چالش بزرگ قرن بیست‌ویکم: آیا جایگاه کدخدا در خطر است؟» منتشر شده و در ادامه بخش دوم و پایانی آن ارائه می‌شود.

خیزش اوراسیا

در دنیای چندقطبی، چندین قدرت بزرگ در اوراسیا شکل می‌گیرد. این دولت‌ها، خصوصا همسایگان، نگاهی محتاطانه به یکدیگر دارند. این وضعیت به ایالات متحده انعطافی قابل‌توجه برای اتحاد و هم‌سویی می‌دهد؛ درست مانند اتحاد با روسیه استالینی در جنگ جهانی دوم و بهبود روابط با چین مائو در زمان جنگ سرد. امکان انتخاب و گزینش متحدین، رمز موفقیت آمریکا در گذشته است؛ یعنی ابرقدرتی بلامنازع این کشور در نیم‌کره غربی و موقعیت ویژه‌ای که آن را در هر بحرانی، به متحد دلخواه و مطلوب کشورهای دیگر تبدیل می‌کرد.

رقبا در حرکتند

سایر قدرت‌های بزرگ نظام چندقطبی به مرور وظیفه تأمین امنیت خود را بر عهده گرفته و بار و فشار حضور جهانی آمریکا را می‌کاهند. هند همزمان با رشد اقتصادی، در حال توسعه ارتش است. ژاپن صلح‌طلب نیز برنامه دارد تا سال ۲۰۲۷، بودجه دفاعی خود را دوبرابر کند. البته این لزوما خبر خوبی نیست؛ چراکه مسابقه تسلیحاتی نیز خطرات خود داشته و ممکن است قدرت‌های دیگر را تحریک کند؛ اما آمریکا هم در چند دهه اخیر نتواسته نظم و صلح مناطق مختلفی مانند خاورمیانه، اروپا و و آسیا را حفظ کند. آیا ۱۰۰ درصد مطمئن هستیم که عملکرد قدرت‌های محلی بدتر از آمریکا خواهد بود؟

حتی اگر چندقطبی‌گرایی هم نکات منفی خود را داشته باشد، جلوگیری از آن پرهزینه و بیهوده است. اگرچه ممکن است روسیه در اوکراین شکست بخورد اما پهناوری سرزمینی، زرادخانه هسته‌ای و منابع طبیعی سرشار آن، همچنان این کشور را در میان ابرقدرت‌های جهانی قرار می‌دهد. شاید چالش‌های داخلی چین و کنترل صادرات این کشور، سرعت رشد آن و قدرت نهایی آن را کاهش دهد اما همچنان کشوری مهم با توانایی‌های نظامی مهمی خواهد بود. ژاپن که سومین اقتصاد بزرگ جهان را دارد، مسلح‌سازی خود را آغاز کرده و حتی ممکن است ساخت سلاح اتمی را نیز آغاز کند. با اینکه پیش‌بینی آینده هند دشوار است، اما قطعا در دهه‌های پیش رو، وزنه مهمی در مناسبات جهانی خواهد بود. به جای درگیرشدن در تلاشی نافرجام برای تغییر آن چیزی که هم‌اکنون به جریان افتاده است، آمریکایی‌ها باید خود را آماده آینده‌ای چندقطبی بکنند.

بدترین سناریو

در دنیایی ایده‌آل، دنیای چندقطبی ناموزون، آمریکا را وامی‌دارد تا از تکیه بر قدرت سخت و تهدید، به دیپلماسی واقعی رو آورد. در دوران تک‌قطبی، مقامات آمریکا عادت داشتند که با درخواست و اولتیماتوم، سپس با تحریم و تهدید و اگر هیچ‌کدام جواب نداد، با اقدام قهری و تغییر رژیم، با مشکلات مواجه شوند. در عوض، در جهانی چندقطبی، حتی قدرت‌مندترین کشورها نیز باید به نظر سایر کشورها توجه کرده و تلاش بیشتری برای اقناع آن‌ها به کار ببرد. باید به جای دیپلماسی‌های یک‌طرفه، راه‌های ظریف‌تر و تعاملی‌تری اتخاذ شود. اصرار بر زورگویی، تنها باعث دوری دیگران از آمریکا شده و حتی ممکن است علیه آمریکا با هم متحد شوند.

البته نباید اشتباه کرد و نظامی چندقطبی برای آمریکا و کل جهان خالی از جنبه‌های منفی نیست. در بازی بین قدرت‌های بزرگ، دولت‌های ضعیف‌تر به جان هم می‌افتند که معنی کاهش نفوذ آمریکا بر کشورهای کوچک‌تر خواهد بود. رقابت قدرت‌های بزرگ آسیا و اروپا می‌تواند به اشتباه محاسباتی و در نهایت به جنگ منجر شود. درست مانند آن چیزی که در نیمه اول قرن ۲۰ اتفاق افتاد. در دوران پیشرفت چشم‌گیر تکنولوژی، بیشتر دولت‌ها به دنبال سلاح هسته‌ای رفته و و حتی برخی آن را قابل استفاده بدانند. هیچ‌کدام از این احتمالات خوش‌آیند نیست.

البته اینکه در میان قدرت‌های ناموزون نظام چندقطبی، ایالات متحده اولین و قدرت‌مندترین دولت خواهد بود، چیزی است که نباید رهبران آمریکا به آن کم‌توجهی کنند. واشنگتن در بازی قدرت‌های بزرگ، نقش و موقعیتی منحصر به فرد خواهد داشت و می‌تواند به متحدین اوراسیایی خود کمک کند که اکثر بار تأمین امنیت خود را به دوش بکشند. اگرچه دیرزمانی است که رهبران ایالات متحده سعی می‌کنند رفتار رئالیستی خود را پشت لفاظی‌های ایده‌آلیستی و شعاری خود پنهان کنند، آن‌ها قبلا مهارت خوبی در سیاست بالانس قدرت داشتند. پس همانطور که جهان چندقطبی بازمی‌گردد، وارثین رهبران کنونی آمریکا باید یاد بگیرند که چگونه دوباره آن را به کار ببرند.