به گزارش اکوایران، چشم انداز روسیه، کشوری درگیر نبردی نظامی، منزوی و زیر سلطه سرویس های اطلاعاتی و امنیتی تیره است؛ به امید پایان دادن به این واقعیت تلخ برخی پایان پوتین را به نظاره نشسته اند و گروهی دیگر می گویند خروج از بن بست حاکم زمانی محقق خواهد شد که ساختارهایی که در طول دو دهه سکان داری تزار تعریف شده اند در هم شکسته شده یا بازتعریف شوند.خواسته ای که برخی از سیاستمدارن روس در حال برنامه ریزی برای اجرایی شدنش هستند.

تلاش برای ترسیم روسیه بدون پوتین

اوایل نوامبر نخستین کنگره نمایندگان مردمی روسیه؛ گروهی متشکل از چهره های برجسته مخالف ساختار حاکم بر مسکو و نمایندگان جوان محلی و منطقه ای در لهستان در مکانی موسوم به کاخ یابووننا، خارج از ورشو گردهم جمع شدند؛ مکانی که به لحاظ تاریخی نمادین است؛ این محل میزبان مذاکرات اولیه ای بود که به حکومت کمونیستی در لهستان پایان داد. در آنجا، شرکت کنندگان به مدت سه روز در باب پیشنهادها برای بازسازی کشورشان جدل کردند تا حداقل بتوانند تصویری از روسیه بدون پوتین ترسیم کنند.

66666666666666

در شرایط کنونی مهم ترین گزاره ای که باید در اولویت قرار بگیرد، حمله روسیه به اوکراین است. همه حاضران در کنگره مخالف جنگ هستند؛ نبردی که به باورشان یا روسیه در آن بازنده می شود یا به فاجعه ای هسته ای ختم خواهد شد. برای جلوگیری از تکرار این تراژدی، مخالفان کرملین پیشنهادهایی برای تحقق صلح ارائه کردند؛ پیشنهادهایی در راستای از کار انداختن ارتش و آزاد کردن شبه جزیره کریمه که از سال 2014 در اختیار روس ها است. آنها همچنین بر تشکیل یک گروه مشترک جهت بررسی جنایت های جنگی، پرداخت غرامت برای زیرساخت های آسیب دیده و دلجویی از خانواده هایی که عزیزانشان را در جنگ خود خواسته پوتین از دست دادند، تاکید کردند؛ گزاره هایی که مانع از آن خواهند شد تا روسیه در آینده بدون پوتین،درگیر نبردی جهت احیای امپراتوری شود. تعهد به این مولفه ها علاوه بر آن که عاملی بازدارنده در برابر توسعه طلبی ها در آینده محسوب می شود، محاسبه اساسی تاریخ حمله های امپریالیستی روسیه نیز هست.

پلن مخالفان برای پوتین زدایی

به نوشته نیویورک تایمز، گروهی از تحلیلگران بر این باورند که ریشه این ویرانی ها باید خشکانده شود؛ خواسته ای که پس از فروپاشی شوروی محقق نشد.در همین راستا کنگره بر گزاره هایی چون ممانعت از بازگشت به کار کسانی که در برخی از ساختارهای روسیه چون موسسه های دولتی و آموزشی یا سرویس های امنیتی فدرال و شبکه های تلویزیون دولتی فعالیت داشتند، یا گروهی که علنا از جنگ حمایت می کردند؛ دست گذاشتند.گروهی دیگر نیز می گویند حق رای این چهره ها باید محدود شود.

222222222222

در موازات چنین پیشنهادهایی کمیسیون پوتین زدایی برای بررسی بازپروری گروه های خاص، همان هایی که مرتکب خطا و جنایتی نشده اند و حتی بایگانی ها سرویس های امنیتی را را برای جهان باز کردند نیز پیشنهاد شد. با این همه آنچه بیش از همه باید مورد توجه قرار بگیرد، ساختار سیاسی حاکم بر روسیه است، ساختاری متمرکز  با مجموعه ای متشکل از 80 جمهوری و منطقه که شدیدا ذیل کنترل و سلطه پوتین قرار دارند و فرصت پیدا کردند تا قدرت بسیاری را از آن خود کنند. کنگره از زمان فروپاشی شوروی با تکیه بر دیدگاه های غیر متمرکز، پیشنهاد انحلال فدراسیون روسیه را ارائه کرد و خواستار جایزگینی آن با یک دموکراسی پارلمانی جدید شد.

فرصت سازی از گسست های حاکم

براساس پیش نویس کلی تعریف شده در باب حق تعیین سرنوشت، دولت آینده روسیه باید براساس انتخابات آزاد و مردمی برگزیده شود. به باور ناظران گسست حاکم می تواند وعده های شکسته خورده در گذشته را محقق کند. از ولادیمیر لنین تا بوریس یلتسین، رهبران مدرن روسیه سابقه تمرکز زایی برای جلب حمایت و تثبیت قدرت را دارند. اگرچه تمامی چهره های فعال در ساختار فدرال طبق قانون اساسی کنونی روسیه از منظر قانونی برابر هستند اما در طول سال ها شاهد نوعی نابرابری های اساسی هستیم؛ واقعیتی که با مرگ اقلیت های قومی در جمهوری فقیرتر چون داغستان و  بوریاتیا در کنار جنگ در اوکراین برجسته شده است.

بازتعریف حاکمیت روسیه طبیعتا به جمهوری هایی چون چچن این فرصت را می دهد تا ازچنگ روسیه پوتین رها شوند، همزمان مناطق و جمهوری های بدون جنبش های جدایی طلب قوی را قادر می سازد تا درباره تخصیص منابع و توازن قوا با یکدیگر رایزنی کنند. طبیعتا در چنین شرایطی ملی گرایی روسیه تضعیف خواهد شد اما تعادلی در ساختار فدراسیون و جمهوری جدا شده از شوروی از هم پاشیده تعریف می گردد.

کنگره مخالفان هنوز نتوانسته برنامه اقتصادی روشنی را ارائه دهد. مخالفان درباب بازبینی نتایج خصوصی سازی های انجام شده در دهه 1990 که زمینه ساز ظهور الیگارش های روس شد، وعده داده اند در حالی که هدف بعدی لغو وعده پوتین برای اصلاحات بازنشستگی در سال 2020 است.همزمان تقویت شبکه امنیت اجتماعی یا رایزنی در مورد پایان دادن به وابستگی اقتصاد روسیه به انرژی هم مورد بحث قرار گرفته. از دهه 1990 زمانی که فرایند خصوصی سازی و انتخابات آزاد همزمان مطرح شد، ثروت و قدرت در روسیه در هم تنیده شدند. ازهمین رو ناظران تاکید دارند که اصلاحات سیاسی و اقتصادی را نمی تواند جدا از یکدیگر قلمداد کرد.

3333333333

معضل چند صدایی مخالفان

اپوزسیون روسیه امروز از یک مشکل اساسی رنج می برند و آن چند صدایی است. ایلیا پونومارف، کارآفرینی چپ گرا فعال درحوزه فن آوری است که زمانی نماینده پارلمان روسیه بود و سال 2014 به الحاق کریمه رای منفی داد و از کشور خارج شد. او امروز یک کانال خبری روسی زبان را در کی یف اداره می کند. با این همه در محافل مخالفان به یک چهره جنجالی تبدیل شده چرا که ماه اوت، همزمان با ترور داریا دوگینا، دختر الکساندر دوگین؛ همانی که از او تحت عنوان مغز متفکر پویتن هم یاد می کردند، پونومارف این خبر را تایید کرد و مدعی شد که این زن توسط ارتش مخفی پارتیزانی فعال در داخل روسیه هدف قرار گرفته، ادعایی تایید نشده که خشم همتای اپوزسیون را به همراه داشت و موجب شد تا پونومارف از حضور در محافلی که توسط گری کاسپاروف و میخائیل خودورکوفسکی؛ منتقدان سرسخت و قدیمی کرملین تعریف شده بود، حذف شود.

اپوزسیون روسیه علیرغم اختلاف نظرها، درباب آینده، برنامه ای قدرتمند ندارد. از همین رو حامیان خودورکوفسکی و الکسی ناوالنی چهره های برجسته مخالف که بر دموکراسی پارلمانی در سطوح محلی و منطقه ای تاکید دارند، در کنگره حضور نداشتند، همزمان گروهی دیگر از مخالفان نیز گردهمایی مخالفان را به واسطه ادعاهایی چون نبود برابری و شفافیت به چالش کشیدند.

-1x-1

پوتین به سرنوشت تزار دچار می شود؟

طبیعتا این چند صدایی ها به اجرایی شدن پیشنهادها کمکی نخواهد کرد. با این همه تاریخ نشان داده که تحولات رادیکال غالبا یا خارج از مرزهای روسیه را درگیر می کند یا درقاب هسته های افراطی تعریف شده زیرزمینی نمایان می گردد. اواخر قرن نوزدهم و اوایل قرن بیستم، مهاجران سیاسی در سراسراروپا نقشه سقوط امپراتوری روسیه را طراحی کردند، یکی از آنها ولادیمیر لنین بود که در آغاز جنگ جهانی اول در لهستان به سر می برد.

در حال حاضر اکثر مردمان روس ناچار به سکوت هستند و به واسطه هرگونه مخالفتشان ازادی و یا شغلشان را از دست می دهند، پس امکان دگرگونی ساختار حاکم دور از ذهن به نظر می رسد با این همه تغییر ممکن است درست زمانی رخ دهد که اصلا انتظار نداریم. اوایل سال 1917 لنین با بدیبنی  گفته بود احتمالا زنده نخواهم ماند تا انقلاب را ببینم، درست چند هفته بعد از بیان این عبارات، تزار سقوط کرد. روسیه امروز شاید محکوم به تکرار گذشته نیست شاید آنگونه که تحلیلگران می گویند زمان تجسم و بازتعریف آینده این کشور، همین امروز باشد.