به گزارش اکوایران، دیدار رهبران کشورها در ایسیک کول و تاشکند به روشنی نشان داد که خروج ناگهانی آمریکا از افغانستان و نادیده انگاشتن طولانی مدت آسیای مرکزی، نشان از پایان تاریخ نیست.

سکوتی که در هم شکست

قزاقستان، تاجیکستان، ترکمنستان، قرقیزستان و ازبکستان سال 2009 موفق شدند معاهده ای را امضا کنند که براساس آن آسیای مرکزی از این پس منطقه ای عاری از سلاح هسته ای باشد. اگرچه آمریکا مخالفت کرد اما روسیه و چین، هر دو از این تصمیم حمایت کردند.

بین سال های 1994 و 2006  همین بازیگران اتحادیه آسیای مرکزی یا اتحادیه اقتصادی آسیای مرکزی را تعریف کردند که در چارچوبش هم مسائل اقتصادی گنجانده شد و هم مقوله های امنیتی.این سرمایه گذاری مشترک به اندازه ای موفقیت آمیز بود که پوتین؛ خواست در این ساختار ناظر باشد. پس از آن روسیه خواستار عضویت در این سازمان شد. آن هم در شرایطی که آسیای میانه در موقعیتی نبود که بتواند اعتراض کند. سرانجام پس از دو سال سکوت، پوتین این گروه را منحل و بر ادغامش در اتحادیه اقتصادی اوراسیا تاکید کرد.

55555

امروز روسیه درگیر جنگی فاجعه بار در اوکراین است؛ پس سوالی که مطرح می شود آن است که آیا مسکو در موقعیتی قرار دارد که بتواند تقاضای مشابهی را مطرح کند یا نه. خودی های آگاه با اشاره به سخنرانی قاسم جومارت توقایف، رئیس جمهوری قزاقستان که به پیوستن احتمالی روسیه اشاره داشت، می گویند که اظهارات همتای پوتین، تاکتیکی برای به دست آوردن زمان است، پس نباید آن را در قاب پیشنهادی جدی تبیین کرد.

گشایش روزنه ای به جنوب آسیا

کنفرانس تاشکند، بیش از هر موضوع دیگری بر سازماندهی کشورهای جهان جهت برقراری تماس با طالبان، پایان دادن به انزوای این گروه و ثبات و توسعه منطقه ای تمرکز داشت. اما فراتر از آن ازبک ها امیدوار بودند که هم از طالبان و هم از متحدان بین المللی جهت بازکردن مسیرهایی در سراسر افغانستان برای انتقال انرژی الکترونیکی، گاز، اطلاعات الکترونیکی و انواع کالاها به جنوب و جنوب شرق آسیا استفاده کنند. اما همه سخنران ها از طالبان تحت عنوان دولت موقت یاد کردند و تعامل با این کشوری تحت رهبری طالبان را به تحقق حقوق انسانی بالاخص حقوق زنان مشروط کردند.

امیر خان متقی، وزیر خارجه افغانستان همه این عبارات را در سکوتی سنگین شنید و در پاسخ به دستاوردهای غیر عملی و دروغین طالبان خطاب به رهبران آسیای مرکزی گفت که حاضرند این پیشرفت ها را به رسمیت بشناسند یا نه.او تاکید داشت که دو مقوله توسعه و حقوق بشر باید به شکلی جداگانه مورد بررسی قرار گیرند.

22222222222

گشایش روزنه ای به جنوب آسیا از طریق افغانستان محور اصلی کنفرانس تاشکند نبود اما نیمی از سخنران ها از جمله رهبران آسیای میانه، پاکستان، هند، چین و خود افغان ها از این چشم انداز حمایت کردند و بر این مقوله تاکید داشتند که مسیر جنوب، روس ها را از آسیای مرکزی دور می کند و موجب نزدیکی غرب به افغانستان می شود در حالی که نسخه چینی از شرق،  راهی به سوی افغانستان می یابد. در مقابل ازبک ها و افغان ها استدلال کردند که کوتاه ترین و کارآمدترین مسیر از آسیای مرکزی، از طریق افغانستان به پاکستان در شرق و ایران در غرب تعریف می شود.

نماینده چین به این رای، امتیازی قاطع داد و از تمایل پکن برای مشارکت در ساخت یک خط ریلی از پیشاور پاکستان به مزار شریف در افغانستان  خبر داد؛ همان خط ریلی 760 کیلومتری که تمرکز اصلی بر آن است. خطر راه آهنی کوتاه و مقرون به صرف از مسیر شمال به جنوب که توسط چین و روسیه توسعه می یابد.

چرایی اجماع نسبی در آسیای مرکزی

ویژگی اصلی کنفرانس تاشکند این بود که پنج کشور آسیای مرکزی در باب روزنه ای به جنوب و بسیاری از موضوعات دیگر، قاطعانه و یک صدا رای دادند و موضع مشترکشان را در باب سیاست منطقه ای منعکس کردند. با این همه نشست روسای جمهوری آسیای مرکزی در ایسیک کول و تاشکند از یک منظر درجه ای ازهمکاری منطقه ای و عملی را نشان داد؛ رویکردی که پس از فروپاشی شوروی به ندرت در آسیای مرکزی دیده شده است.

شاید خروج ناگهانی آمریکا از افغانستان و درگیری روسیه در اوکراین، زمینه ساز چنین اجماع نظر نسبی شد.

اشتباه محاسباتی غرب

به نوشته نشنال اینترست، اجماع نسبی حاکم بر آسیای مرکزی پیامدهای مهمی را برای قدرت های بزرگ به دنبال دارد. به نظر می رسد چین آماده است تا ظهور منطقه ای جدید  با اعتماد به نفس بالا را در مرز های خود بپذیرد. اما روسیه هنوز تا غلبه بر خماری امپراتوری که به فروپاشی شوروی بازمی گردد، فاصله دارد. برای واشنگتن وبروکسل هم پذیرش این واقعیت مستلزم تمرکزبیشتر  بر کل منطقه و اولویت های اعلام شده در آن جغرافیا است که اتفاقا با اولویت های غرب همخوانی دارد.

خیز غرب برای کنترل قلب آسیا

آسیای مرکزی اکنون به جغرافیایی با چم اندازی واقعبینانه برای آمریکا، اروپا و کشورهای همفکر تبدیل شده تا با تکیه بر آن بتوانند نفوذ چین و روسیه را متعادل کنند.

در طول سال های 2001 تا 2019 ایالات متحده اشتباه کرد که آسیای مرکزی را از دریچه پروزه افغانستان رصد کرد، حال این بازیگر قادر است با نگاه کردن به تحولات افغانستان، در چارچوبی گسترده تر منافع استراتژیک آمریکا در آسیای مرکزی را اصلاح کند. طبیعتا تحقق این خواسته، آسان نخواهد بود زیرا هم چین وهم روسیه طرح های بلند مدتی برای کل منطقه دارند.

33333333333

 سرمایه گذاران چینی پیشتر به ذخایر عظیم مس در جنوب کابل بازگشتند و در حال برنامه ریزی برای استخراج آهن و زغال سنگ در بامیان هستند و از هواپیماهای بدون سرنشین برای یافتن مواد معدنی در نزدیکی بگرام استفاده می کنند.

اما جنگ در اوکراین، آرزوهای روسیه در افغانستان را به کابوس تبدیل کرده هرچند از تمایل مسکو به ایجاد دهلیزی برای حمل و نقل به جنوب آسیا و گسترش رد پای اقتصادی و امنیتی در منطقه نکاسته است.

میدان جدید رقابت قدرت های بزرگ

جایگزین چنین تعاملی روشن است؛ آسیای مرکزی و افغانستان به شکل فزاینده ای در مدار چین و  روسیه جذب خواهند شد. این مقوله موجب می شود که این دو قدرت بر تمامی قلب اوراسیا کنترل داشته باشند و گروه واحدی از کشورهای وابسته، از اقیانوس آرام تا خاورمیانه  و از دریای سفید تا ردیای عرب زیر کنترل خود بگیرند.

این بهایی خواهد بود که غرب می بایست برای بی اعتنایی به آسیای مرکزی و افغانستان بپردازد. نشست تاشکند و ایسیک کول به روشنی نشان داد که خروج ناگهانی آمریکا از افغانستان پایان تاریخ را رقم نزد، برعکس،تعریف یک مسیر صحیح رو به جلو بود، مسیری که راهیابی بدان مستلزم نگاهی جدید به کل منطقه است؛ چالشی که نمی توان با خیره شدن بی پایان به عقب با آن روبرو شد.