حسین سیاحی:دور آخر مذاکرات غیر مستقیم میان ایران و ایالات متحده در دوحه قطر نیز منجر به توافق یا حتی نزدیکی مواضع طرفین نشد. دستاورد این مذاکرات به عقیده رابرت مالی، نماینده ویژه امریکا در امور ایران، هیچ و پوچ بوده است. به باور وی، طرح درخواست‌های جدید ایران، دور از واقعیت‌ها و همچنین فرابرجامی بوده است. به احتمال، اشاره مالی نسبت به درخواست‌هایی است که تیم مذاکره کننده ایران در جهت رفع تحریم‌هایی داشته که از نظر واشنگتن ارتباطی به موضوع برجام ندارند. در مقابل، امیرعبداللهیان وزیر خارجه ایران، معتقد است که ایران مطالبات فرابرجامی نداشته و تمامی درخواست های این کشور در چارچوب توافق صورت گرفته در سال 2015 است.

 بدین ترتیب، مواضع اعلام شده از برداشت متفاوت طرفین و همچنین درخواست‌های متقابلی حکایت دارد که نزدیک نمودن آنان به یکدیگر دشوار به نظر می‌رسد. تیم ایرانی روی مواردی دست می‌گذارد که به باور طرف غربی در سبد تحریم‌های مرتبط با موضوع هسته‌ای قرار ندارند. علاوه بر این، طرف ایرانی، موضوع دوام برجام و تضمین عدم خروج مجدد امریکا از توافق احتمالی را به عنوان یکی از موضوعات قابل بحث در نظر می‌گیرد. در این رابطه تخت روانچی، سفیر ایران در سازمان ملل اعلام کرده که ایران ضمانت‌هایی قابل راستی‌آزمایی و عینی از امریکا خواسته است که برجام مجددا نقض نخواهد شد.

در این رابطه یکی از اعضای تیم امریکایی با بیان این موضوع که هیچ راه قانونی برای مقید کردن دولت آینده امریکا، برای تعهد به توافق وجود ندارد، معتقد است که امریکا می‌تواند با همکاری طرف غربی به شکل دیگر زمینه اعتماد ایران را فراهم کند. موضوعی که به نظر می‌رسد با سابقه قبلی این کشور، طرف ایرانی حاضر به پذیرش آن نباشد. در این رابطه، ابتکار طرف ایرانی در مورد بازداشتن امریکا به نقض تعهدات برجام در آینده، جالب توجه اما دشوار و حساسیت‌زاست. طرف ایرانی معتقد است که در حوزه هسته ای تعلیق فعالیت‌ها باید به شکلی باشد که امکان برگشت سریع به نقطه قبل از توافق در صورت تخطی طرف مقابل از تعهدات خود ممکن باشد. درخواستی که می‌تواند ژست احتمالی امریکا در عقب انداختن توسعه برنامه هسته‌ای ایران در ازای تنفس کوتاه مدت را مخدوش کند. همچنین در صورت خروج مجدد ایالات متحده از توافق و بازگشت فوری ایران به چرخه تولید سوخت هسته‌ای، افکار عمومی بر علیه دولت امریکا خواهد شد. ابتکاری که همانطور که مطرح شد، مذاکره و توافق برسر آن بسیار دشوار به نظر‌ می‌رسد.

از سوی دیگر، تهران معتقداست که توافق تنها زمانی صورت خواهد گرفت که ایران به طور کامل از مزایای اقتصادی برجام بهره‌مند گردد. از این رو، فارغ از موضوع تحریم سپاه پاسدارن، موضوع تحریم‌های بازوان اقتصادی این نهاد به یکی از بحث برانگیزترین موارد مطرح شده در مذاکرات تبدیل شده است. در این رابطه یکی از اعضای تیم مذاکره کننده ایران به میدل ایست مانیتور اطلاع داده که ایران در پیام خود به طرف امریکایی، موضوع لغو تحریم‌های قرارگاه سازندگی خاتم الانبیا را یکی از ضرورت‌های توافق دانسته است. نهادی که در موضوع نفت و گاز و پروژه‌های مختلف عمرانی و صنعتی، یکی از موتورهای اصلی اقتصادی ایران قلمداد می‌شود و اهمیت آن برای تهران به گونه‌ای است که برخی گمانه زنی‌ها در رابطه با پیشنهاد رفع تحریم‌های قرارگاه ذکر شده بجای برداشتن تحریم کل سپاه پاسداران به طرف امریکایی وجود دارد.

اما برداشت طرف غربی با برداشت ایران مبنی بر استفاده از مزایای اقتصادی توافق احتمالی متفاوت است. ایالات متحده تحریم این نهاد را بخشی از تحریم سپاه پاسدارن به عنوان یک نهاد تروریستی می‌داند و معتقد است که برداشتن تحریم‌های یکی از نهادهای زیرمجموعه سپاه، سبب فشارهای شدید داخلی برای دولت بایدن خواهد شد. بدین ترتیب بنظر می‌رسد در رابطه با موضوع درخواست‌های تهران برای رفع تحریم‌ها، هربار نظر واشنگتن این خواهد بود که هرکدام به جز این یکی!

درخواست‌های متفاوتی در رابطه با موضوع توافق هسته‌ای از سوی طرفین ارائه می‌گردد. هرکدام از طرفین می‌کوشد مزایایی را در جهت تحقق منافع خود بدست آورد. درخواست‌ها و ترسیم اهداف در سیاست خارجی کشورها امر مشکلی نیست اما استفاده درست از ظرفیت‌ها، ابزارها و منابع قدرت برای رسیدن و تحقق آنان مسئله‌ای دشوار است.بدین ترتیب پرسش حائز اهمیت این است که کشورها بر اساس چه ابزار، شرایط یا به بیان ساده‌تر اهرم‌هایی، اهداف خود در سیاست خارجی را ترسیم و درخواست‌های خود را مطرح می‌کنند؟ در این رابطه شرایط و اهرم‌های ایران در مذاکرات با غرب چیست؟

اهرم‌های مذاکراتی، توافق در هزارتوی منافع طرفین

بازیگران صحنه جهانی منافع خود را بر حسب قدرت محاسبه می‌کنند و این قدرت و تمامی منابع شکل‌دهی به آن در تصمیمات سیاست خارجی( همین مذاکرات مورد نظر در موضوع هسته‌ای) به ابزاری برای چانه‌زنی یا همان اهرم‌های فشار تبدیل می‌شوند. در موضوع مطالعه سیاست خارجی سه نقطه نظر اساسی وجود دارد، دیدگاه نخست عوامل درونی، دوم عوامل ساختاری و سوم ترکیب عوامل را بر تصمیمات دولت‌ها در حوزه سیاست خارجی موثر می‌داند. در رابطه با موضوع مذاکرات ایران و ایالات متحده به نظر‌ می‌رسد نقطه نظر‌ سوم است که در اثربخشی به تصمیمات طرفین قدرتنمایی می‌کند. در ادامه به برخی از شرایط و عواملی که می‌توانند برای ایران در مذاکرات با امریکا به عنوان اهرم و ابزار استفاده شوند پرداخته خواهد شد.

توانایی‌های ایران

دولت ها در بکارگیری منابع قدرت تعهد دارند و باید برای بهبود شرایط خود، اجرای سیاست خارجی و تحقق منافع از آنان استفاده کنند. در موضوع منابع قدرت به عنوان یک ابزار مذاکراتی در رابطه با ایران و مذاکرات جاری باید پذیرفت که توانایی های ایران حداقل در موضوع هسته و بحث متحدان منطقه ای و توانایی های موشکی  به یک ابزار مشخص تبدیل شده اند. بدین سبب است که ایران با سرعت غنی‌سازی را ادامه می‌دهد و در پیش بردن مذاکرات آنچنان تعجیل نمی‌کند و معتقد است که موضوع پیشرفت هسته ای این کشور، واشنگتن را تحت فشار قرار خواهد داد.  علاوه بر این، تهران موضوع فعالیت‌های منطقه‌ای و برنامه‌ موشکی خود را به مانند غربی‌ها در موضوعات خاص خودشان، در سبدهای دیگر قرار داده است و چانه زنی در مورد آنان را به سادگی نمی‌پذیرد.

موضوع اوکراین

بحران اوکراین اگرچه در بعد نظامی، در درون مرزهای این کشور قرار دارد اما اثرات جهانی آن بخصوص در مورد تامین غذا و انرژی به شدت واضح و محسوس است. در رابطه با کمبود انرژی، توجهات باردیگر به تامین‌کنندگان آن جلب شده است. در صورتی که بخواهیم موضوع بحران اوکراین را با لنز مذاکرات ایران و غرب بررسی کنیم، می توان چنین استنباط کرد که نیاز غرب به انرژی ایران، به اهرم فشاری برای تهران تبدیل شده است. افزایش قیمت انرژی سبب شده است که ایران نسبت به مذاکرات سال 2015، جسارت بیشتری در مذاکرات از خود نشان بدهد، به طوریکه در تیم مذاکره کننده ایران اعتقادی وجود دارد که در صورت عدم فشارهای کاخ سفید، اروپا با انعطاف پذیری بسیار بیشتری مذاکرات را پیش خواهد برد. 

طرف ایرانی معتقد است پافشاری بر روی این اهرم می‌تواند امتیازات بیشتری را کسب کند و واشنگتن را مجبور به پذیرش برخی از درخواست‌های خود نماید. دولت بایدن که تحت تاثیر فشار‌های زیادی در رابطه با بحران انرژی و افزایش قیمت‌ها مواجه است، با رد شدن درخواستش از سوی عربستان و امارات متحده عربی نسبت به افزایش سطح تولید، نسبت به آزادسازی بخشی از ذخایر استراتژیک نفت امریکا اقدام کرد. اقدامی که به احتمال صرفا تسکینی موقتی و نه چندان موثر خواهد بود.

بدین ترتیب همانطور که ریگان در سال 1981 میلادی، علیرغم موضع تقابلی و خصمانه علیه شوروی، به سبب فشارهای جهانی و داخلی تحریم غلات علیه این کشور را لغو نمود، این احتمال وجود خواهد داشت که بایدن نیز ناچار به اعطای امتیازات این چنینی در رابطه با ایران باشد. به طوریکه بایدن همین حالا هم از مجازات خریداران نفت ایران ( علیرغم تحریم‌ها) خودداری می‌کند. هرچند ذکر این نکته لازم است که ایران نیز بخشی از سهم فروش نفت خود به چین را به سبب تخفیف‌های روسیه از دست داده است و علاوه بر این، تهران نمی‌تواند به وضعیت فعلی به عنوان یک وضعیت دائمی نگاه کند.

سرنوشت نظم بین‌الملل

در موضوع نظم بین‌الملل حساسیت‌های بیشتری وجود دارد. بحث کارایی تحریم‌ها و حتی نهادهای بین‌المللی در این بخش قرار دارد. امریکا باید مدنظر داشته باشد که کارایی تحریم‌ها تا حدی مثبت و موثر خواهد بود. همانطور که سیاست فشارحداکثری دولت ترامپ سبب افزایش غنی سازی و توسعه سانتریفیوژهای ایران به نسل‌های پیشرفته‌تر گردید، ادامه تحریم‌ها نیز می‌تواند به همین اندازه بی‌نتیجه(هرچند ملموس و قطعا موثر) باشند. اما عدم کارآیی تحریم‌ها می‌تواند در آینده فارغ از خطر جنگ، سبب از دست رفتن حیثیت نظم‌بین‌المللی کنونی و نهاد‌های برآمده از آن شود. به طوریکه حمله ایتالیا به اتیوپی در سال 1935 میلادی و عدم تاثیر تحریم‌های جامعه ملل علیه ایتالیا، سبب مشروعیت زدایی از این نهاد و از دست رفتن اعتبار آن و درنهایت جنگ گردید.

البته باید در نظر داشت که از دست رفتن خاصیت تحریم‌ها تحت شرایط خاص، همانقدر که برای ایران مفید بوده و به عنوان یک ابزار می تواند برای جهت دهی به افکار عمومی برای همسویی با اقدامات خشن تبدیل گردد همانطور که در رابطه با عراق در نیز چنین اتفاق افتاد عدم کارایی تحریم‌ های سال 1990-1991 نیز بهانه‌ای برای آغاز یک جنگ علیه این کشور همزمان با اقناع افکار عمومی گردید.

مخاطرات یک اقدام نظامی

در صورت عدم تسلیم امریکا در برابر خواسته‌های ایران علیرغم شرایط و اهرم‌های متفاوت که برخی از آنان ذکرگردید، احتمال یک اقدام نظامی و یا تشدید منازعات و تنش‌ها بیشتر‌ خواهد شد. در رابطه با اقدام نظامی، همانطور که بسیار به آن پرداخته شده است، هزینه‌های غیرقابل جبرانی برای واشنگتن در برخواهد داشت. همچنین بی ثباتی فاجعه باری را در  منطقه بوجود خواهد آورد. از طرف دیگر امریکا را در رقابت هژمونیک خود با چین در موضع ضعف قرارخواهد داد.

جرج کنان در رابطه با شوروی معتقد بود که امریکا باید منابع خود را در برابر یک دشمن سخت متمرکز نماید، ایالات متحده باید در شرایط کنونی و با توجه به چالش ایجاد شده تمامی منابع در حال کاهش خود را در این کشور تجهیز نماید. ایالات متحده نخست باید به این پرسش پاسخ بدهد  که آیا تهدید چین و ایران یکسان است؟ و پس از آن سعی نماید در برابر اهداف متخاصم اولویت و تفکیک قائل شود.

سایر گزینه‌های نیز ریسک و خطر مشابهی دارند. طرح ناتو خاورمیانه، سیستم یکپارچه دفاع هوایی و همچنین ائتلاف جهت مهار و مقابله با ایران از این دست موارد هستند که بازهم در نهایت نمی‌توانند در منابع قدرت ایران تاثیر چندان بگذراند. اگرچه اینبار ایران باید با توجه به ابزارهای لازم، در جهت مقابله با آنان یا حتی خنثی کردن آنان از طریق موازنه منفی اقدام کند. 

در مجموع علیرغم موارد بیان شده، ایران باید در نظر داشته باشد که درکنار اهرم‌هایی که دارد، اهرم‌های قدرتمندی را بر علیه خود ‌می‌بیند.درخواست‌های ایران از ایالات متحده و رد شدن آنان از سوی یکدیگر می‌تواند مذاکرات را به یک عرصه بی‌پایان یا حتی پرمخاطره تبدیل کند.

درخواست‌های یک دولت زمانی قابل بررسی خواهد بود که مشخص شود آیا آن کشور توانایی و ابزار لازم را برای پرداختن به آنان را خواهد داشت یا خیر. باید در نظر گرفت که همواره مسائلی وجود دارند که دولت‌ها مایل به انجام آنان هستند اما به علت و عدم وجود ابزار یا شرایط لازم به بن‌بست خورده‌اند. تمامی طرفین با وجود تمامی اهرم‌هایی که در اختیار دارند باید بدین درک مشترک برسند که سیاست هنر ممکن‌هاست و قرار نیست تمامی منافع در یک میدان محقق شوند.