به گزارش اکوایران، به نظر می رسد تحولات ماههای گذشته حاکی از آن باشد که ترتیبات امنیتی در منطقه خلیج فارس به شدت در حال پوست اندازی و چهره عوض کردن است. رکسانه فرمانفرمائیان، استاد سیاست بین الملل در دانشگاه کمبریج با انتشار یادداشتی در پایگاه تحلیل رسپانسیبل استیتکرفت، با عنوان «پیمان های امنیتی جدید آمریکا، اسرائیل و اعراب، دست بدی را پیش روی ایران می گذارد؟» نگاهی به این موضوع داشته است.

دور دیگر پوکر استراتژیک خلیج فارس

در حالی که خلیج فارس، که معمولاً به عنوان یک منطقه اصلی درگیری در نظر گرفته می‌شود، در زمانه ای که بقیه جهان در تب و تاب جنگ و درگیری فرو رفته اند، در حال تبدیل شدن به «واحه» ابتکارات و مذاکرات دیپلماتیک، به تعبیر جیمی کارتر، است.

با این حال، اگر خلیج فارس استراتژیک نباشد پشیزی نیست و آنچه در حال رخ دادن است دور دیگری از پوکر است. همه شرط‌بندی‌ها بر سر این است که پاسخ‌های ایران چه خواهد بود و همه بازیکنان روی میز با قیمت بالا شرط می‌بندند و سخت دعا می‌کنند.

محرک اصلی تغییر برند خلیج فارس

محمد بن زاید، اکنون به طور محکم روی صندلی خود نشسته و پس از مرگ پدرش در ماه گذشته به عنوان امیر امارات متحده عربی معرفی شده است. او محرک اصلی تغییر برند خلیج فارس به‌عنوان یک درهم کوبنده نوساز بوده که می‌خواهد مسئولیت نظامی منطقه‌ای بیشتری را در اتحاد با ایالات متحده به عهده بگیرد و در تشخیص تهدیدات منطقه ای، ایران را بر فلسطین اولویت قرار داده و در دوران ترامپ درها را برای روابط گرمتر با اسرائیل گشوده است.

اخیراً، بن زاید مذاکراتی را با واشنگتن در مورد یک توافق استراتژیک دنبال کرده تا تعهد واشنگتن برای محافظت از امارات را در صورت حمله از سوی حوثی‌های یمن و یا از آن سوی تنگه هرمز را تضمین کند. مذاکرات با ایالات متحده که پس از حملات اخیر به ابوظبی سرد شده بود، دو هفته پیش پس از توقف برت مک گورک، هماهنگ‌کننده امور خاورمیانه کاخ سفید، در ابوظبی با پیش‌نویس توافقی که همکاری امنیتی و دفاعی ایالات متحده و امارات را تحکیم می‌بخشد، جهشی رو به جلو داشت.

سودای ناتوی خلیج فارس

عربستان سعودی هم در میز پوکر حضور پررنگی دارد و کارت‌هایش را نزدیک سینه‌اش نگه می‌دارد و با احتیاط بازی میکند و  آشکارا و به تدریج، روابط دفاعی و دیپلماتیک خود را نه تنها با ایالات متحده، بلکه در زمینه‌های مهم دیگر با اسرائیل نیز تغییر می‌دهد. یک طرح دو حزبی کنگره آمریکا به پنتاگون پیشنهاد ادغام دفاع هوایی با عربستان سعودی، اسرائیل و همچنین قطر، امارات و سایر کشورهای عربی برای مقابله با آنچه تهدیدات ایران نامیده می شود داده است – که از آن با عنوان ناتوی خلیج فارس یاد می شود.

سفر جو بایدن به خاورمیانه در ماه جولای فرصتی برای تقویت تعهدات نسبت به این طرح را فراهم می کند، به خصوص که قرار است او در اسرائیل و عربستان سعودی توقف و با دیگر رهبران عرب خلیج فارس نیز دیدار کند.

عربستان سعودی به خاطر موقعیت مذهبی اش هیچ گاه به اندازه همسایگان کوچکتر خود در عادی سازی روابط با اسرائیل احساس آزادی نکرده است. این کشور همیشه مجبور است نه تنها واکنش‌های جامعه مسلمانان را در برابر نگرانی‌های امنیتی خود در خلیج فارس را بسنجید، بلکه تلاش دارد چهره خود به عنوان حامی آرمان فلسطین را با اتحاد نزدیک‌تر و رو به رشد با اسرائیل را متعادل کند. به این ترتیب، ریاض توافقنامه ابراهیم را امضا نکرد، اگرچه محمد بن سلمان، حاکم جوان بالفعل آن، به صراحت اعلام کرده که در حال تجدید نظر در موضع سنتی عربستان است. با این وجود، او امیدوار بود که یکی از کشورهای آسیایی پرجمعیت عمدتاً مسلمان، به ویژه پاکستان یا اندونزی، هر دو با جمعیت اسلامی بیش از 200 میلیون نفر، توافقنامه ابراهیم را به عنوان حائلی در برابر هر گامی که ریاض به سمت یک ترتیبات امنیتی رسمی با اسرائیل بردارد، امضا کند.

این اتفاق هنوز نیفتاده و بازی او را آسیب‌پذیرتر از آنچه او می‌خواست، در جریان است، زیرا لایحه یکپارچه‌سازی دفاع هوایی منطقه‌ای راه خود را در کنگره طی می‌کند. زمانی که پارلمان عراق به اتفاق آرا قانونی را که روابط با اسرائیل را جرم انگاری می کند تصویب کرد، سطح مخاطراتی که بن سلمان با آن روبه روست را بهتر عیان کرد. تصویب این قانون بازی را تغییر داده و روابط این کشور با ایران را تقویت می کند، کشوری که به شدت از کشورهای خلیج فارس به دلیل عادی سازی روابط با اسرائیل انتقاد کرده است. برای عربستان سعودی، کنار گذاشته شدن از یک ائتلاف امنیتی منطقه ای طراحی شده توسط ایالات متحده گزینه مطلوبی نیست، و بن سلمان شرط بندی کرده که اگر پنتاگون به‌عنوان چتر گروه بزرگ‌تری که هم ریاض و هم بیت‌المقدس را شامل می‌شود، عمل کند، او می‌تواند از خطراتی که توافق دوجانبه با اسرائیل به همراه دارد، چشم پوشی کند.

پل ارتباطی

ثروتمندترین بازیکن حاضر در این بازی، قطر کوچک، یک مرحله دشوار را پشت سر گذاشته است. در سال 2017 اعضای شورای همکاری خلیج فارس این کشور را به اتهام حمایت از تروریسم تحریم کردند، اما اکنون به بازی بازگشته و اعاده حیثیت شده است. قطر که مقر منطقه‌ای فرماندهی مرکزی ایالات متحده است، امسال به بحرین و کویت به‌عنوان متحد اصلی غیرناتوی آمریکای پیوست که به قول بایدن، «نمادی مهم» از نظر اهمیت استراتژیک آن برای واشنگتن است.

توانایی قطر برای مذاکره با ایران یکی از ارزشمندترین کارت های این کشور است. امیر جوان آن، شیخ تمیم بن حمد آل ثانی، و همچنین چند تن دیگر از اعضای خانواده که دارای مناصب وزارتی هستند، طی چند ماه گذشته از تهران دیدار کرده و تلاش کردند نقطه مشترکی بین مذاکره‌کنندگان آمریکایی و ایرانی که در بن بست احیای توافق هسته ای به سر می‌برند، پیدا کنند شکست دوحه در پل زدن بر اختلافات و پیشبرد مذاکرات برجام به تنش بازی می افزاید، زیرا اقدام واشنگتن برای ادغام دفاعی غرب خلیج فارس در یک ترتیبات امنیتی جدید با اسرائیل، بر این توافق فشار وارد می کند و نشان‌دهنده این باور واشنگتن است که ایران حتی در صورت تحقق غیرمحتمل‌تر احیای برجام، به فعالیتهای منطقه ای خود ادامه خواهد داد.

باز نگه داشتن مسیر ارتباط بین ایران با آمریکا و سایر کشورهای خلیج فارس، به شدت بر دوش قطر است، به ویژه از آنجایی که آخرین ابتکار دیپلماتیک واشنگتن مطمئناً خطرات را برای همه بازیگران افزایش می‌دهد، و احتمال تهدیدات متقابل برای کشتی‌رانی در تنگه هرمز را افزایش می‌دهد. با این حال، مذاکرات همچنان ادامه دارد، اگر چه به نظر می رسد اوضاع به وفق مراد اسرائیل می گردد.

امکان کمتر برخورد مستقیم با ایالات متحده

ایران، بازیکن دیگر روی میز، از طریق مذاکرات یکجانبه با با ریاض و ابوظبی -و با وساطت عراق و عمان- در سال گذشته، در این بازی حضور دارد. در مواجهه با بن بست مذاکرات هسته ای و تغییر استراتژیک خلیج فارس به سمت اسرائیل، تهران تولید ذخایر اورانیوم غنی شده خود را افزایش و در هفته های اخیر با حذف 27 دوربین فراپادمانی، نظارت بازرسان آژانس بین المللی انرژی اتمی را محدود کرد.

در همین حال، ایران به سرعت در حال افزایش قابلیت‌های موشکی و پهپادی و تقویت توان سایبری خود است. اقدام ایالات متحده برای تقویت هماهنگی استراتژیک با متحدان خود در خلیج فارس از دو جهت بر بازی ایران تأثیر می گذارد: اول، با تحکیم نقش و موقعیت سیاست اسرائیل در خلیج فارس، جبهه ضد ایران با همکاری نظامی قابل توجهی تقویت می شود. دوم، این امر به طور موثر واشنگتن را قادر می‌سازد تا حضور نظامی سنگین خود را در منطقه کاهش دهد و تمرکز استراتژیک خود را به سمت شرق و به سمت منطقه «هند-اقیانوس آرام» تغییر دهد و تا حدی آن را با یک ترتیبات امنیتی جدید که مشتمل بر قابلیت‌های نظامی و اطلاعاتی اسرائیل است، جایگزین کند.

برای ایران، این امر باعث کاهش امکان حمله فیزیکی به اهداف ایالات متحده در منطقه شده و در عین حال، به طور بالقوه به اسرائیل فضای بیشتری برای دنبال کردن سیاست‌های متفاوت با سیاست‌های واشنگتن می‌دهد -به ویژه برای اقدام یکجانبه علیه برنامه هسته‌ای ایران حتی در صورت احیای برجام.

کارت ها به کدام سو سرازیر می شود؟

اسرائیل نیز در حال حاضر، با وجود بعد مسافت با خلیج فارس، یکی دیگر از بازیگران روی میز است و حضورش با توافق آبراهام تضمین شده و تمرکز امنیتی اش بر ایران قرار دارد. این رژیم، برخلاف سایر بازیگران، درگیر یک جنگ در سایه با ایران است و در دو مجموعه مذاکراتی که اکنون با  ایالات متحده و بازیگران خلیج فارس در جریان است، به وضوح نشان می دهد که این استراتژی در حال صعود است.

این همچنین پیامدهایی برای مسئله فلسطین دارد که با این تغییر استراتژیک در خلیج فارس تحت الشعاع قرار گرفته است و اکنون کشورهای خلیج به ان به مثابه یک مشکل داخلی اورشلیم می نگرند. البته این بدان معنا نیست که شعله‌ور شدن آتش‌ بین اسرائیلی‌ها و فلسطینی‌ها به دقت رصد نمی‌شود، یا سکوت خلیج‌فارس در برابر تحولات جدی، مانند قانون جدید عراق، به معنای پذیرش تاکتیک‌های اسرائیل است.

با این حال، بازی پیش رفته است. ایالات متحده که قبلاً بر روی شانه های هر یک از بازیکنان قرار داشت، اکنون در شرایطی که شرط های استراتژیک خود را ارائه می دهد -به ویژه در صورت وقوع هر گونه جنگ احتمالی در خلیج فارس- عقب تر ایستاده است. در عوض، تمرکز بر توافقاتی است که بازیکنان در هر طرف خلیج می توانند انجام دهند، چه زیر میز و چه با کارت های برنده در دستانشان.