به گزارش اکوایران، جنگ در اوکراین شکل فرسایشی به خود گرفته و دو طرف در هفته های گذشته پیشرفت های کوچکی داشته و سرزمین های مختلفی به صورت چندباره بین آنها رد و بدل شده است. این وضعیتی است که به عقیده کارشناسان برای چند سال به طول بیانجامد و پبامدهای ناگواری را برای تمام دنیا در پی داشته باشد.

ریچارد هاس، استراتژیست و تحلیلگر مشهور حوزه بین الملل با انتشار یادداشتی در نشریه فارن افرز با عنوان «استراتژی اوکراین برای طولانی مدت» تاکید داشته در چنین شرایطی نیاز به داشتن یک استراتژی بلندمدت از مهمترین ضروریات است. این مقاله در دو بخش ترجمه شده که در ادامه بخش اول آن منتشر می شود:

خواست فزاینده پایان جنگ

بنا بر گزارش اقتصادنیوز، با گذشت بیش از 100 روز از جنگ روسیه علیه اوکراین، درخواست ها برای پایان دادن به درگیری در ایالات متحده و اروپا در حال افزایش است. ایتالیا طرح صلح مفصلی را ارائه کرده، امانوئل ماکرون، رئیس جمهور فرانسه بر توجه به منزلت روسیه تاکید کرده و هنری کیسینجر، وزیر امور خارجه سابق ایالات متحده، پیشنهاد کرده اوکراین باید در ازای صلح، واگذاری بخشی از خاک خود به روسیه را در نظر بگیرد.

جنگ فرسایشی و ادامه جنگ

اما باید به خاطر داشت که جنگ‌ها تنها به یکی از این دو راه ختم می‌شوند: یا یک طرف اراده خود را بر طرف دیگر تحمیل می‌کند، ابتدا در میدان نبرد و سپس در میز مذاکره، یا زمانی که هر دو طرف مصالحه‌ای را می پذیرند که بر جنگیدن ترجیح می دهند.

در اوکراین، هیچ یک از این سناریوها به این زودی محقق نخواهد شد. این درگیری به یک جنگ فرسایشی تبدیل شده و نیروهای روسیه و اوکراین اکنون در یک منطقه نسبتاً محدود علیه یکدیگر متمرکز شده اند. از نظر دیپلماتیک، اوکراینی‌ها علاقه ای به قبول اشغال بخش‌های وسیعی از خاک خود اوسط روسیه ندارند. ولادیمیر پوتین، رئیس‌جمهور روسیه، به نوبه خود، علاقه چندانی به موافقت با چیزی ندارد که در داخل کشورش به منزله شکست محسوب شود. پس نتیجه اجتناب ناپذیر این است که این جنگ ادامه خواهد داشت.

نیاز به مدیریت درگیری

در این شرایط، ایالات متحده و اروپا به یک استراتژی برای مدیریت یک درگیری بی پایان نیاز دارند. «مدیریت»، نه «حل»، واژه‌ای کاربردی در اینجاست، زیرا یک راه‌حل تقریباً به طور قطع مستلزم تغییری اساسی در رفتار مسکو است، که یا ناشی از اعتراض گسترده مردمی در اثر فروپاشی اقتصادی یا تلفات عظیم جنگ و یا تحت فشار چین است.

هیچ راه حلی به احتمال زیاد رخ نخواهد داد. محتمل‌تر است که باید منتظر ظهور یک رهبر جدید روسیه بود که آماده پذیرش یک اوکراین واقعاً مستقل باشد و این متأسفانه فراتر از توانایی غرب است. با این حال، آنچه غرب می تواند انجام دهد، حفظ و افزایش گزینشی حمایت خود از اوکراین، رعایت محدودیت های مربوط به دخالت مستقیم نظامی خود و افزایش فشار اقتصادی بر روسیه است. این به منزله سیاستی است که برای مقابله و نه پایان دادن به جنگ طراحی شده است.

انتخاب روسیه

با ممتنع شدن تغییر رژیم در کیف، پوتین از جاه طلبی های خود کاسته و تمرکزش را بر کنترل بخشی از جنوب و شرق اوکراین قرار داده تا آنها را به سرزمین هایی که در سال 2014 تصرف کرده بود، متصل کند. با این حال، چیزی که او از آن دست برنداشته است، اعتقادش به این است که اوکراین سزاوار این نیست که یک کشور مستقل باشد. در نتیجه، تصور پایان دادن به جنگ پوتین دشوار است.

اگر نیروهای روسی در تهاجم گسترده خود در دونباس عملکرد ضعیفی داشته باشند، او از پذیرش آنچه که بسیاری ممکن است به عنوان شکست در جنگی که او آغاز کرده تلقی کنند، اجتناب می کند. این می تواند او را در برابر چالش های داخلی آسیب پذیر کند و بر میراث او سایه بیافکند. از سوی دیگر، اگر نیروهای روسی دست برتر را به دست آورند، پوتین دلیلی برای توقف جنگ نخواهد دید.

با کاهش بیشتر چشم انداز صلح، بعید است که هر یک از تحولاتی که می تواند محاسبات پوتین را تغییر دهد، تحقق یابد. به عنوان مثال، انتقاد در داخل روسیه از جنگ را در نظر بگیرید. اوکراین مدعی است که 30000 سرباز روسی در جنگ کشته شده اند، در حالی که ارزیابی های دیگر نشان می دهد که این تعداد کمی بیش از نصف این عدد است. رقم دقیق هر چه باشد، مطمئناً بزرگتر از آن چیزی است که کرملین تصور می کرد. در یک جامعه عادی، این امر باعث کاهش حمایت از جنگ می شود. اما از آنجایی که دولت می تواند به طور موثر اطلاعات را کنترل و مخالفان خود را سرکوب کند، انتقاد داخلی از جنگ تاکنون نسبتاً کمرنگ بوده است.

اگر فشار اقتصادی بالا برود چه؟ در حال حاضر، تحریم ها به حدی نیست که پوتین را تهدید کند. قیمت های بالاتر نفت و ظهور خریدارانی مانند هند به جبران کاهش فروش نفت به غرب کمک کرده است. اروپا به نوبه خود به واردات گاز روسیه ادامه می دهد. اگر این کار را متوقف کند، روسیه برای فروش گاز به دیگران به سختی تحت فشار خواهد بود، اما اروپا احتمالا به خرید ادامه خواهد داد. کشورهای اروپایی که نگران اقتصاد خود هستند، تا زمانی که نتوانند از عرضه گاز جایگزین یا منابع انرژی جایگزین اطمینان حاصل کنند -که تحقق همه آنها سالها طول خواهد کشید-در برابر قطع واردات مقاومت خواهند کرد

سپس چشم انداز فشار از سوی چین وجود دارد که تاکنون در کنار روسیه بوده است. اگر غرب پکن را متقاعد کند که از مسکو فاصله بگیرد، در آن صورت پوتین ممکن است متوجه شود که تهاجم او به قیمت از دست دادن یک شریک حیاتی برای او تمام شده است. ایالات متحده و اروپا باید هر کاری که می توانند برای جدا کردن این دو قدرت انجام دهند، از جمله ارائه مشوق هایی به چین و همچنین هشدار دادن به این کشور مبنی بر اینکه ادامه حمایت از روسیه منجر به وخامت بیشتر روابط آمریکا و چین خواهد شد. اما با وجود همه کوششها، احتمالا باز هم تلاش‌هایشان با شکست مواجه می شود، زیرا شی جین‌پینگ، رئیس‌جمهور چین به شدت از انجام هر کاری که منجر به شکست روسیه می‌شود یا نشان می‌دهد که او در ارتباط نزدیک چین با روسیه اشتباه کرده، بی‌میل خواهد بود.

از منظر اوکراین

محاسبات کیف پیچیده تر است. مانند هر کشور مورد حمله، اوکراین نیز مجبور شده اهداف جنگی خود را سیال تعریف کند. دولت در این کشور با چند صدا صحبت می کند و خود ولودیمیر زلنسکی، رئیس جمهور اوکراین نیز موضع خود را تغییر داده است. گاهی اوقات، او اعلام کرده به چیزی کمتر از وضعیت موجود بین سالهای 1991 تا 2014 راضی نمی شود. در مواقع دیگر، او اشاره کرده اوکراین می تواند با بازگشت به شرایط متفاوتی زندگی کند.

اوکراین برای تعیین اینکه برای صلح آماده شود یا خیر، باید تعدادی از عوامل را در نظر بگیرد. مهم ترین آن هزینه مستقیم جنگ است. بر اساس گزارش سازمان ملل، این کشور تاکنون بیش از 3000 تلفات غیرنظامی را متحمل شده است و به گفته زلنسکی، روزانه 100 سرباز را از دست می دهد. انتظار می رود اقتصاد اوکراین در سال جاری 45 درصد کوچک شود. از زمان آغاز جنگ، بیش از 6.5 میلیون اوکراینی از جمعیت 44 میلیونی این کشور از کشور گریخته اند. بیش از هفت میلیون آواره داخلی هستند. تحمل چنین هزینه های هنگفتی دشوار است.

یکی دیگر از عواملی که اوکراین باید در نظر بگیرد، احتمال تغییر مسیر جنگ است. اگرچه اوکراین نیروهایش بسیار بهتر از حد انتظار عمل کرده اند، اما نمی تواند تصور کند که به این کار ادامه خواهند داد. از آنجایی که روسیه نیروها و قدرت آتش خود را در بخش کوچکتری از کشور متمرکز کرده است، شاهد بهبود عملکرد خود بوده است. سناریوهایی که در آن اوکراین نیروهای روسی را به مرز عقب راند، احتمالی که می‌تواند پوتین ناامید را به فکر استفاده از سلاح‌های کشتار جمعی وادار کند، از احتمال بسیار کمتری نسبت به یک ماه پیش برخوردار است.

محاسبات تصمیم گیری اوکراین به واسطه نحوه استمرار موضع غرب پیچیده تر می شود. در ایالات متحده، حمایت هر دو حزب از تجهیز اوکراین در حال فروگش کردن است. از حزب جمهوری خواه با 11 سناتور و 57 نماینده مجلس به بسته کمکی 40 میلیارد دلاری که در ماه مه تصویب شد رای منفی دادند، که نشانه هایی کلاسیک از انزواگرایی را نشان می دهد. دیگر جمهوری خواهان برجسته، از جمله دونالد ترامپ، رئیس جمهور سابق و جی دی ونس، نامزد جمهوری خواه سنا در اوهایو، استدلال کرده اند که نیازهای داخلی باید بر کمک به اوکراین اولویت داشته باشد. از طرف دموکرات ها، افزایش قیمت بنزین در نتیجه جنگ، یک مشکل سیاسی جدی برای دولت بایدن ایجاد می کند. مسائل دیگر هم چون سقط جنین، کنترل اسلحه، تورم، امنیت مرزی، و جرایم شهری همگی برای جلب توجه آمریکایی ها با بحران اوکراین رقابت می کنند. در اروپا هم نگرانی فزاینده‌ای وجود دارد، از پیامدهای اقتصادی و امنیتی بلندمدت منزوی کردن روسیه گرفته تا احتمال اینکه ناتو در صورت گسترش جنگ توسط پوتین به طور مستقیم با روسیه وارد درگیری شود، هجوم پناهندگان اوکراینی و افزایش قیمت انرژی.

با این حال، با وجود این ملاحظات، اوکراین مطمئناً به مقاومت ادامه خواهد داد. به دلایل خوب و قابل درک، در برابر از دست دادن هر سرزمینی مقاومت خواهد کرد. اوکراینی ها به قدرت ارتش و روحیه برتر آن اطمینان دارند و معتقدند که سازش ارضی فقط اشتهای پوتین را زیاد می کند. بی رحمی جنگ افکار عمومی و نخبگان را سرسخت کرده است. به نظر می رسد زلنسکی مطمئن است که می تواند حمایت آمریکا و اروپا را حفظ کند. همه اینها به شدت نشان می دهد که اوکراین استقامت خواهد کرد و از پذیرش صلح به هر قیمتی خودداری خواهد کرد.