دونده ای را تصور کنید که در یک مسابقه بزرگ با فاصله بسیار زیاد رقبای خود را پشت سر گذاشته است و تنها چند متر با عبور از خط پایان پایان فاصله دارد ولی با این همه، چشم انداز پس از پیروزی برایش در هاله ای از ابهام قرار دارد.این دقیقا وضعیت امروز ایران در حوزه هسته ای است.

ایران تنها چند گام با عبور از آستانه گریز هسته ای فاصله دارد ولی با این همه نمی داند که اگر از این خط عبور کند چه سرنوشتی در انتظارش خواهد بود؛آیا بازدارندگی حاصل خواهد شد و یا این سرآغازی برای یک بازی پرریسک و پر از هزینه خواهد بود.در چنین شرایطی عقلانیت چه حکم می کند؟اینکه بازی را به رقبا واگذار کنید و در جای خود بایستد و یا با آرام کردن گام ها و حتی وانمود کردن به اینکه عزم عبور از خط پایان را دارید،حداقل چشم انداز عبور از این خط را برای خود روشن تر کنید و یا بهای عدم عبور از این خط را از رقبا بستانید.

در این منطق درجازدن و یا عقب گرد، دور از عقلانیت به نظر می رسد.چرا که شما ناچار خواهید بود منطق رقبا را مورد پذیرش قرار دهید یعنی آستانه گریز هسته ای را به یکسال برسانید ولی در عوض توافق نیم بندی بدست آورید که تاریخ مصرف آن حداقل تا 20 ژانویه 2023 و پیروزی احتمالی جمهوریخواهان در انتخابات میان دوره ای کنگره خواهد بود و حداکثر تا 20 ژانویه 2025 به درازا خواهد کشید.

در چنین شرایطی شما در شرایط عدم توازن قرار خواهید گرفت چرا که رقیب می تواند به سادگی یک امضا همه چیز را به عقب بازگرداند و شما در مقابل حدود 12 ماه با نقطه مطلوب فاصله خواهید داشت.در این چارچوب منطق حکم می کند بازی میانه ای را برای خود تعریف کنید(نه برجام و نه عبور از آستانه گریز هسته ای) در چنین شرایطی بهترین سناریو یک توافق اعتمادساز محدود خواهد بود.

اما خاصیت این توافق چیست؟شما چیزی کمتر می دهید و در مقابل چیزکمتری بدست می آورید ولی این دستاورد اندک مطمئن تر و قابل تکیه تر است.اما چرا؟شما می توانید با این توافق جدید اما محدود هزینه خروج از هرگونه توافق هسته ای را برای رقیب افزایش دهید یعنی به جای فاصله گریز یکساله با تعلیق عنی سازی 60 و 20 درصد و نگه داشتن سوخت هسته ای(همه یا حداقل بخش مهمی از آن) این فاصله را به 3تا 6ماه ماه کاهش دهید و این می تواند طرف های مخالف در واشنگتن را برای زدن زیر میز وادار کند که کمی درنگ پیشه کنند و هزینه-فایده اقدامات خود را بسنجند.

در این صورت شما می توانید با این کار احتمال بقای این توافق محدود را افزون تر کنید و در عین حال به امتیازات کمتر اما موثری که دریافت کرده اید،امکان حیات بیشتری بدهید. اما آیا این منطق مورد پذیرش طرف مقابل نیز قرار می گیرد؟احتمال پذیرش این سناریو در واشنگتن نیز چندان کم نیست.اما چرا؟پاسخ روشن است همانطور که ایران در صورت برهم خوردن توافق محدود می تواند خود را در فاصله کمی به نقطه مطلوب برساند،رقیب نیز قادر خواهد بود بلافاصله از اهرم فشار خود استفاده کند.

چون در این بده بستان محدود امتیازات طرف مقابل احتمالا به آزادسازی اموال بلوکه شده ایران تن خواهد داد،از معافیت های تحریمی(همچون معافین فروش نفت) و نه تعلیق  یا لغو تحریم ها سود خواهد  جست و در عین حال امکان تعریف چند بانک مشخص از طرف وزارت خزانه داری برای داد و ستد مالی با ایران وجود خواهد داشت.

در این چارچوب اگر در آینده نزدیک توافق با ایران به هر دلیلی برهم بخورد ،شما قادر خواهید بود در کمترین زمان ممکن امکان فعال سازی حداکثری از اهرم فشارو تحریمی را فراهم کنید.در این شرایط مخالفان توافق در کنگره نیز خلع سلاح می شوند چرا که شما از اهرم فشار خود صرف نظر نکرده اید و آن را بصورت استند بای برای خود نگه داشته اید.

این توافق محدود در عین خاصیت دیگری نیز خواهد داشت و آن پتانسیل اعتمادسازی است؛یعنی با اجرای دقیق این توافق جدید طرفین می توانند بر بی اعتمادی های 3سال اخیر فائق آیند و با عبور از خان های انتخاباتی در آمریکا در نوامبر 2022 و نوامبر 2024 و روشن شدن چشم انداز آینده طرفین را به یک توافق موسع تر و پایدارتر برساند.

بر اساس چنین منطقی رفتارهای ایران و آمریکا در استفاده حداکثری از اهرم های فشار خود ظرف ماههای اخیر و به مراتب شدیدتر در ماههای آینده را می توان پیش درآمد تحقق یک نقطه توازنی جدید به نام توافق محدود اعتماد ساز دانست.شواهد و قرائن نشان می دهد که شانس و بخت احیای برجام در سال 2021 و حتی سال آینده ناچیز است اما شاید ریسک های سنگین بازی بر لبه پرتگاه طرفین را به یک توافق محدود نزدیک کند.؛توافقی که می تواند سرنوشت سیمای روابط تهران و واشنگتن را در سال های 2023 و 2024 روشن تر کند.