شرایط اقتصادی این روزها به نحوی است که بسیاری از خانوارهای ایرانی دغدغه مدیریت دخل و خرج دارند. یعنی تراز هزینه و درآمد خانواده به نحوی بسته می‌شود که اگر یک هزینه پیش‌بینی نشده مثلا هزینه درمان یا تحصیلات یا تعمیر خودرو و مواردی از این قبیل پیش بیاید خرج خانواده از دخل آن بیشتر شده و بحران در خانواده ایجاد می‌شود، گاهی یک خانواده برای یک خرج یک میلیون تومانی دچار استیصال مطلق می‌شود. یکی از مهم‌ترین چالشهای مردم عادی جامعه که منشا اضطراب و احساس ناامنی مالی هم شده همین مساله است.

در کشورهای دیگر اعتبار مصرف کننده (Consumer Credit) که عمدتا از طریق کارتهای اعتباری عرضه می‌شود روش جاافتاده و رایج برای حل این مشکل است. یعنی اعتبار اندکی که صرف هزینه‌های جاری و روزمره خانواده‌ها شده و به سهولت قابل استفاده است. در ابتدای سال 2019 میانگین بدهی کارتهای اعتباری آمریکایی‌ها  5700 دلار بوده که تقریبا معادل میانگین درآمد ماهانه آمریکایی‌ها در همین زمان است. یعنی آدمها نزد بانکها و موسسات مالی تقریبا معادل یک ماه درآمد خود، اعتبار دارند. حال سوال اینجاست چرا بانکها و موسسات مالی و اعتباری ایرانی وارد این حوزه نمی‌شوند؟

واقعیت این است که هیچ بانکی در ایران به مشتریان خود اعتبار خرد برای مصرف روزمره نمی‌دهد. تنها سرویسی که بانکها در این حوزه دارند تسهیلاتی به صورت وام است که اولا نیازمند وثیقه یا ضامن (عموما همراه با گواهی کسر از حقوق) است و ثانیا این وامها به صورت یکبار مصرف بوده و معمولا افراد هر چند سال یک بار می‌توانند چنین وامی را دریافت کنند.

طبیعی است چون دریافت این گونه وامها فرایند سخت و دشواری دارد هم برای بانک و هم برای مشتری نمی‌صرفد که در اعداد اندک (مثلا زیر  5 میلیون تومان) وام بگیرند و به همین دلیل به ندرت وامهای کمتر از 50 میلیون تومان در نظام بانکی داده می‌شود. البته استثناهایی نظیر وامهای قرض‌الحسنه (که عموما نیاز به سپرده دارند) و یا وام ازدواج (که فقط یک بار در عمر فرد ممکن است) وجود دارند ولی اینها هم برطرف کننده مشکل اعتبار تجدیدپذیر و دائمی برای مخارج زندگی روزمره افراد نیستند.

آنچه به نام کارت اعتباری در برخی بانکها داده می‌شود عموما نیاز به معرفی و ضمانت توسط محل کار داشته و اغلب به صورت یک بار مصرف بوده و صرف خرید کالاهای گران قیمت می‌شود. خلاصه ایرانی‌ها امکانی نظیر خدمات اعتباری خرد ندارند که بتوانند با اتکای آن دخل و خرج روزانه خود را مدیریت کنند.

اینکه چرا در ایران کارت اعتباری نداریم تا حد زیادی به قطع ارتباط نظام بانکی ایران با دنیا ربط دارد. اگر نظام بانکی ایران متصل به دنیا بود بی‌تردید شرکتهای معتبری نظیر  ویزا و مسترکارت زیرساخت لازم برای چنین سرویسی را فراهم می‌کردند همانطور که در کشورهای دیگر دنیا کرده‌اند. اما خیلی سرویسهای مالی و بانکی دیگر هم هست که ما موفق شده‌ایم به صورت داخلی و جزیره‌ای آنها را راه بیاندازیم پس چرا در کارت اعتباری چنین اتفاقی رخ نداده است؟ در بررسی این موضوع باید به چند نکته توجه داشت.

نکته اول اینکه ما در ایران چیزی به نام اعتبارسنجی مشتریان حقیقی نداریم. سرویس اعتبارسنجی موجود در ایران عملا مناسب ارزیابی شرکتها و کسب‌وکارها و فعالان اقتصادی است نه مردم عادی. وقتی بخش مهمی از مردم در کل عمرشان دسته چک نداشته‌اند یا وامی بدون ضامن و وثیقه نگرفته‌اند اعتبارسنجی بر اساس میزان نکول وام و چک برگشتی نمی‌تواند راه مناسبی برای شهروندان عادی باشد.

در کشورهای دیگر موسساتی هستند که به صورت تخصصی اشخاص حقیقی را اعتبارسنجی می‌کنند و این فرایند به صورت مستمر و با تکنیکهای تحلیل داده انجام می‌شود. در شرایطی که اعتبارسنجی مبتنی بر داده در کشور وجود ندارد طبعا دریافت وثیقه و معرفی ضامن و روشهایی از این قبیل تنها ابزار بانکها برای مدیریت ریسک هستند.

نکته دوم به ابهام در مفهوم اعتبار مصرف کننده در بانکداری اسلامی برمی‌گردد. اعتبار مصرف کننده اگر به عنوان قرض‌الحسنه داده شود قطعا برای بانکها جذابیت نداشته و سرویس رایجی نخواهدشد چون عملیات اجرایی آن بسیار پرهزینه است. البته در سالهای اخیر عقد مرابحه به عنوان مبنای قانونی و فقهی این سرویس استفاده می‌شود که هنوز در بانکها و نیز بانک مرکزی شرایط و لوازم آن جا نیفتاده است.

اما نکته بسیار مهمی که در دنیا هم تجربه شده این است که حتی اگر دو ملاحظه بالا هم برطرف شوند باز هم بانکها انگیزه و حوصله ارائه اعتبار خرد به مصرف کننده عادی را ندارند. بانکها به صورت سنتی ترجیح می‌دهند به مشتریان بزرگ‌، سرویسهای کم دردسر بدهند.

در دنیا هم سرویس اعتبار مصرف کننده و اساسا خدمات اعتباری خرد را «کارگزاران اعتباری» انجام می‌دهند. شرکت ویزا بانک نیست اما به عنوان کارگزار هزاران بانک و موسسه مالی و اعتباری در دنیا سالانه حدود 10 تریلیون دلار اعتبار خرد را پردازش و مدیریت می‌کند. ما در ایران اساسا چنین مفهومی را به رسمیت نمی‌شناسیم و هم بانک مرکزی و هم خود بانکها در این زمینه کار خاصی نکرده‌اند.

باید توجه داشت که شکل‌گیری کارگزاران اعتباری در دنیا تا حد زیادی مرهون رشد فناوری اطلاعات و قابلتهای علوم داده است. اینکه شما بتوانید میلیونها نفر را اعتبارسنجی کنید و تراکنشها و صورت‌حسابهای آنها را به نحوی پردازش کنید که احتمال نکول حدقل شود قطعا نیازمند فناوری اطلاعات است. بانکهای ما در این زمینه بسیار عقب هستند در عین حال بانک مرکزی هم بیش از اندازه محتاط است.

در آمریکا استارت‌آپ لندینگ کلاب  (Lending Club) که از معروف‌ترین پلتفرم‌های وام‌دهی فردبه‌فرد در دنیاست تا سال ۲۰۱۸ مجموعا حدود ۲۵ میلیارد دلار وام اعطا کرده ‌است. تنها در چین بیش از سه هزار پلتفورم وام‌دهی فرد به فرد فعال است.

به نظر می‌رسد ما هم در ایران باید به این سمت حرکت کنیم. یعنی هم نقش کارگزاران اعتباری به رسمیت شناخته شود و هم فعالیت استار‌آپهای فین‌تک در حوزه وام‌دهی به رسمیت شناخته شود. طبیعی است که بانک مرکزی هم به خصوص بعد از تجربه تلخ موسسات مالی غیرمجاز دغدغه‌های خود را داشته‌باشد. اما نباید بانک مرکزی مانند مارگزیده‌ای شود که حتی از ریسمان سیاه و سفید هم بترسد. در هر حال حرکت به سمت عرضه اعتبار مصرف کننده و تنوع‌بخشی به انواع وامهای خرد قطعا یک نیاز ضروری خانواده‌های ایرانی است که صرفا با مشارکت بازیگران جدید و به خصوص فین‌تکها قابل تحقق است و بانک مرکزی باید مواجهه‌ای مثبت و منطقی با این واقعیت داشته‌باشد.