به گزارش اکوایران، پیتر باینارت، روزنامه‌نگار برجسته، تحلیلگر سیاسی و عضو بنیاد صلح خاورمیانه در یادداشتی که در حساب کاربری ساب‌ستک* خود با عنوان «هشداری از جزایر سلیمان» منتشر کرده، عرصه‌ای از میدان بزرگ رقابت چین و آمریکا را به تصویر کشیده که کمتر مورد توجه ناظران بوده است. 

* سابستک/ Substack یک پلت‌فرم آنلاین آمریکایی که با فراهم کردن زیرساخت لازم برای انتشار، تحلیل و اشتراک خبرنامه‌ها به نوعی به شبکه اجتماعی روزنامه‌نگاران آمریکایی محسوب می‌شود.

باینارت در ابتدای یادداشت خود اشاره‌ای هم به مذاکرات وین داشته و نوشته است: «من نمی‌توانم به توافق هسته ای ایران -که به طور فزاینده ای شبیه یک جسد بی جان به نظر می‌رسد- بدون عصبانیت فکر کنم.

خشم‌آور است که دونالد ترامپ زمانی که تهران به تعهداتش پایبند بود از آن خارج شد. خشم‌آور است که جو بایدن بلافاصله پس از ورود به قدرت، در زمانی که یک رئیس‌جمهور میانه‌رو که احتمالاً مایل به احیای توافق بود، پیشنهاد لغو همه تحریم‌های هسته‌ای را نداد.

خشم‌آور است که دستیاران امنیتی ارشد بنیامین نتانیاهو اکنون اعتراف می‌کنند که از «دروغ بزرگ» و «اشتباه کامل» ادعای ترامپ و نتانیاهو مبنی بر اینکه ایالات متحده می تواند با خروج از توافق و اعمال "فشار حداکثری"، ایرانیان تسلیم شده و توافقی بهتر به دست آورد. و این نیز خشم‌آور است که بسیاری از شاهین‌های Beltway تا این حد فاحش اشتباه می‌کردند و در عین حال اعضایی در جایگاه خوب تشکیلات خارجی آمریکا باقی می‌مانند.

تریتا پارسی، معاون اجرایی موسسه کوئینسی و به نظر من با بصیرت ترین کارشناس ایران در واشنگتن است، فاجعه کنونی را پیش بینی کرد و نسبت به آن هشدار داد. او در مقاله‌ای  در اکتبر (افشای حقایق تازه از مذاکرات وین) درباره شکست دولت بایدن در حرکت جسورانه برای احیای برجام نوشت. تریتا در این مقاله فاش کرد که «چگونه جو بایدن یک راه منطقی روبه‌جلو در مذاکرات با ایران را رد کرد و باعث شد بی‌اعتمادی تهران تعمیق شده، درباره رویکردها و نیت‌های واشنگتن دچار تردید، و نسبت به روند مذاکرات احیای برجام بی‌میل شود». وی با بیان اینکه «بایدن با امتناع از تعهد خود به لغو تحریم‌ها حتی پس از احیای برجام قصد داشت اهرم فشار آمریکا را برای مذاکرات بعدی در راستای آنچه توافق طولانی‌تر و قوی‌تر می‌خوانند حفظ کند» استدلال کرده است که چرا ایران و آمریکا ممکن است هر دو تصمیم به «مرگ برجام» گرفته باشند.

معاون اجرایی موسسه کوئینسی در مقاله‌‌ اخیر خود (برجام «در کُما» زنده خواهد ماند) از «گزینه کما» رونمایی کرده است؛ به معنای تداوم حیات نباتی برجام، بدون پذیرفتن رسمی مرگ کامل آن، امری که می‌تواند بحران را عمیقاً دامن بزند. به نوشته وی «تظاهر به اینکه یک توافق بی‌جان هنوز ادامه دارد، به هیچ وجه گزینه خوبی نیست. اما ممکن است بهترین گزینه‌ای باشد که در اختیار داریم».

از وین در مرکز اروپا به قلب آفریقا برویم. مادربزرگ من، آدل پینار (با نام مستعار آلبلداس)، بخشی از دوران جوانی خود را در شهر لوبومباشی - که در آن زمان الیزابتویل نامیده می شد - در جنوب شرقی کنگو گذراند. این یک توقف در سفر چند قرنی خانواده او به سبک سفاردی بود: از اسپانیا به جزیره رودس، به اسکندریه، مصر، کنگو، و سپس، [در مورد او]ث، به کیپ تاون. و اگر مرا به منطقه ای از کنگو که در آن بزرگ شده است، که کاتانگا نامیده می شود، علاقه مند ماند.

ماجرای کاتانگا و ۳دهه حکومت مستبدانه

علاقه مندان به تاریخ ممکن است داستان را بدانند. چند روز پس از اعلام استقلال کنگو از بلژیک در سال 1960، یک تاجر که سیاستمدار شده بود به نام مویز چومبی استقلال کاتانگا را از کنگو اعلام کرد. بلژیکی‌ها، فرانسوی‌ها و بریتانیایی‌ها - که به ثروت معدنی کاتانگا طمع داشتند و از تمایلات چپ‌گرایانه نخست‌وزیر جدید کنگو، پاتریس لومومبا می‌ترسیدند - عملاً از این جدایی حمایت کردند.

unnamed

بنابراین لومومبا به اتحاد جماهیر شوروی روی آورد که برای او اسلحه و مشاور فراهم کرد. این امر آنقدر ایالات متحده را خشمگین کرد که به مهندسی یک کودتای نظامی کمک کرد. در نبردهای بعدی، صد هزار کنگویی کشته شدند.

مردی که کودتا را انجام داد، جوزف-دزایر موبوتو (که بعداً به نام موبوتو سیسه سکو شناخته شد) بیش از سی سال با حمایت ایالات متحده به طور مستبدانه حکومت کرد.

image1170x530cropped

پایان جنگ سرد، کاهش درگیری‌ها و کودتاها

اتفاقی که در زادگاه مادربزرگ من افتاد یکی از بی‌شمار نمونه‌ها از روشی است که در طول جنگ سرد به خونریزی و دیکتاتوری در سراسر جنوب جهانی دامن زد. خبر خوب این است که وقتی جنگ سرد پایان یافت، برخی از آن خونریزی‌ها نیز به پایان رسید.

طبق یک مطالعه در سال 2007، "پس از پایان جنگ سرد، تعداد درگیری های خشونت آمیز در سراسر جهان به سرعت کاهش یافت." طی دهه هاتا سال 2007، اعداد نسبتاً پایین باقی مانده است. کودتاها نیز کمتر شده است. دوره ای از دهه 1960 تا 1980 جهان شاهد بین 10 تا 20 کودتا در سال بود. از سال 2000، بیشتر سال ها زیر پنج مورد بوده است.

چرا با پایان یافتن جنگ سرد درگیری های مسلحانه کاهش یافت؟ اندرو مک از دانشگاه بریتیش کلمبیا دو دلیل را مطرح کرده است. دلیل نخست، ابرقدرت‌ها از مسلح کردن آنتاگونیست‌های محلی دست کشیدند، زیرا آنها دیگر دشمنی‌های سیاسی و قومی خود را بخشی از مبارزه جهانی با حاصل جمع صفر بین سرمایه‌داری و کمونیسم می‌دانستند.

دلیل دوم، سازمان ملل که از فلج بودن دوران جنگ سرد رها شده بود، هم در میانجیگری قبل از وقوع درگیری‌ها و هم در اعزام نیروهای حافظ صلح برای پایبندی به توافقات صلح، بسیار فعالتر شد. بله، همین سازمان ملل متحد - که در واشنگتن به عنوان نهاد بی فایده (و البته یهودستیز) مورد تمسخر قرار می‌گیرد، احتمالا جان صدها هزار، اگر نگوییم میلیون ها نفر را نجات داده است.

از «مویز چومبی» در کاتانگا تا «دنیل سویدانی» در مالایتا

این مرا به گوشه‌ای از جهان می‌برد که حتی غامض‌تر و تیره‌تر از کاتانگا است: جزایر سلیمان.

اواخر ماه گذشته، مجمع الجزایر شمال شرقی استرالیا شاهد خشونت های وحشتناک اجتماعی بود. آشوبگران به پارلمان هجوم بردند و ساختمان‌ها را به‌ویژه در نواحی چینی‌ها در پایتخت این کشور، هونیارا، به آتش کشیدند.

پشت این خشونت ها رقابت بین مناسه سوگاواره، نخست وزیر کشور و دانیل سویدانی، نخست وزیر جزیره مالایتا نهفته است. ساکنان مالایتا مدت‌هاست که از سوی دولت مرکزی نادیده گرفته شده‌اند. اما در سال‌های اخیر، این رنجش دیرینه توسط ۲ دولت قدرتمند روی زمین مورد سوء استفاده قرار گرفته است. آمریکا و چین.

در سال 2019، سوگاواره به رسمیت شناختن دیپلماتیک کشورش از تایوان را پس گرفت و روابط خود را با سرزمین اصلی چین برقرار کرد.


Solomon Island

سویدانی این اقدام را محکوم کرد و گفت مالایتا، جزیره ای که او بر آن حکومت می‌کند، روابط خود را با تایپه حفظ خواهد کرد. و با چسبیدن به تایپه، سویدانی به دوست ابرقدرت خود، ایالات متحده نیز نزدیک شد.

در سال 2020، دولت ترامپ به جزیره مالایتا - نه جزایر سلیمان در کل - 35 میلیون دلار کمک پیشنهاد کرد، مبلغی شگفت‌انگیز با توجه به اینکه در سال 2018 ایالات متحده در مجموع 1.6 میلیون دلار به کل کشور کمک کرد.

Solomon Island

ایالات متحده و چین اکنون هریک نمایندگان خود را انتخاب کرده اند و باعث تشدید دشمنی محلی شده است.

حامیان سویدانی با حمله به ساکنان  چینی تبار جزیره سلیمان، نارضایتی خود را برطرف می کنند. و او تهدید می کند که جزیره اش، مالایتا، جدا خواهد شد. امری که می‌تواند جنگ را به ابرقدرت‌های حامی طرف‌های مخاصمه بکشاند.

روح مویز چومبی اینجا زندگی می کند (اشاره به مناقشه کاتانگا در کنگو و مشابهت آن با مناقشه مالایتا در جزایر سلیمان).

gettyimages-3318714-594x594

آنچه در جزایر سلیمان اتفاق می‌افتد هشداری در مورد رویدادهای پیش رو است. رویارویی ایالات متحده و چین به اندازه رویارویی ایالات متحده و اتحاد جماهیر شوروی، ایدئولوژیک نیست. مردانی مانند سوگاواره و سویدانی برای دریافت کمک های ابرقدرت مجبور نیستند از آدام اسمیت یا کارل مارکس نقل قول کنند. اما برای مردم آن‌ها و سایر مردمی که بین ابرقدرت‌ها گرفتار شده‌اند، نتایج می‌تواند به همان اندازه فاجعه‌بار باشد.

به یاد بیاورید که پس از پایان جنگ سرد گذشته، چه چیزی باعث کاهش خشونت شد: نخست ابرقدرت ها علاقه خود را به تسلیح و کمک به دشمنان محلی از دست دادند، و دوم، کاهش خصومت قدرت های بزرگ، سازمان ملل را برای برقراری صلح توانمند کرد.

هر چه رقابت جهانی بین واشنگتن و پکن شدیدتر شود، احتمال لغو این دستاوردها بیشتر می‌شود.

گذشته کاتانگا می‌تواند آینده جهان باشد.

US China confliction