به گزارش اکوایران، شدت گرفتن تهدیدهای لفظی مبنی بر حمله نظامی علیه ایران در هفته‌های اخیر شدت گرفته است. این در حالی است که مقامات سیاست خارجی جمهوری اسلامی به تازگی از روشن شدن تاریخ قطعی ازسرگیری مذاکرات بر سر برجام در شهر وین سخن گفته‌اند. در این میان، چنین تهدیداتی از سطح مقامات سیاسی -بالاخص در اسرائیل و ایالات متحده- به بحثی میان تحلیل‌گران و صاحب‌نظران این حوزه نیز کشیده شده است.

در چنین شرایطی پال پیلار، مقام امنیتی سابق در ایالات متحده و عضو شورای ملی اطلاعات که در دانشگاه جورج تاون نیز تدریس می‌کند، با انتشار یادداشتی در پایگاه تحلیل نشنال اینترست با عنوان «تهدید حمله نظامی به ایران برخلاف منافع ایالات متحده است» با بررسی دیدگاه حامیان دیدگاه تهدید ایران به حمله نظامی، ضمن نقد توجیهات طرفداران این رویکرد، استدلال کرده که چنین تهدیداتی باعث تقویت نگاه تندروهایی در تهران می‌شود که از ضرورت بازدارندگی هسته‌ای کشور دفاع می‌کنند.

خاستگاه گرم شدن تهدیدات جدید

شاید به دلیل این‌که قرار است مذاکرات برای احیای برنامه جامع اقدام مشترک (برجام) در ماه جاری از سر گرفته شود، تهدید به حمله علیه ایران دوباره شدت گرفته است. و شاید هم این موضوع فقط به این سبب رخ داده که طرفداران برخورد با ایران و مخالف با دیپلماسی با این کشور به یک‌باره و به صورت هم‌زمان در حال ارائه دیدگاه‌های خود هستند. اما این مسئله هر دلیلی که داشته باشد، اخیرا از زاویه‌های مختلفی ندای درخواست برای برخورد جدی‌تر با ایران به گوش می‌رسد؛ از جمله دنیس راس (مدیر ارشد منطقه مرکزی در شورای امنیت ملی دولت اوباما) و مایکل سین ( مدیر ارشد امور خاورمیانه در شورای امنیت ملی دولت جورج بوش پسر) و بلیز میستال و جاناتان روهه از موسسه یهودی امنیت ملی آمریکا.

تهدیداتی سرشار از تناقض

این افراد بعضی نکات را درست توضیح می‌دهند. برای مثال، نویسندگان موسسه امنیت ملی آمریکا ادعا می‌کنند که گسترش فعالیت‌های هسته‌ای ایران در چند سال گذشته یک ابزار چانه‌زنی برای این کشور است تا بتواند ایالات متحده را ترغیب به مذاکره جدی‌تری کند، و این اساساً همان روشی است که ایرانی‌ها در زمان مذاکرات اولیه برجام هم به کار می‌بردند.

با این حال لفاظی‌های نویسندگان مذکور سرشار از تناقض و ابهام است: از یک سو آن‌ها استدلال می‌کنند که پیشرفت‌های اخیر هسته‌ای ایران از چنان اهمیتی برخوردار نیست که به واسطه آن ایالات متحده به این زودی‌ها نیاز به دادن هر گونه امتیازی بر سر میز مذاکره باشد، و از سوی دیگر ادعا می‌کنند که همان برنامه هسته‌ای آنقدر خطرناک است که ضرورت تهدید به جنگ را ایجاب می‌کند.

12

از طرف دیگر، دنیس راس با این نظر موافق نیست که پیشرفت‌های چشمگیر ایران در طول دو سال گذشته در فن‌آوری هسته ای، تنها یک ترفند و ابزاری برای چانه زنی است. او مدعی‌ست که احتمالا تهران عامدانه گام در راه آستانه هسته‌ای شدن گذاشته است –سخنی آشنا که از زمان مذاکرات اولیه برجام بارها به گوش رسیده است.

اما نه راس و نه هیچ کس دیگری هرگز این مسئله را توضیح نداده‌اند که چگونه این ادعا با تصمیم راهبردی ایران در ابتدای ورود به برجام مطابقت دارد. کنار گذاشتن 97 درصد ذخایر اورانیوم غنی‌شده، پر کردن قلب راکتورهای هسته‌ای با سیمان، و بسیاری اقدامات محدودکننده دیگر از جمله اقداماتی بود که ایران تحت برجام به آن تن داد. همه این‌ها به علاوه نظارت‌های بین المللی بسیار مداخله‌جویانه، به شکلی عجیب و غریب می توانند به مثابه تلاش برای رسیدن به وضعیت آستانه هسته‌ای تعبیر شوند.

Dennis Ross.jpg

حتی اگر راس مدعی‌ست که ایران اخیرا به آستانه هسته ای رسیده، حماقت دولت ترامپ را بابت این پیشرفت‌ها سرزنش کد که با کنار گذاشتن برجام مسبب چنین وضعیتی شد، و نه برخی از طرح‌های بلندمدت و اعلام نشده ایران را.

دنیس راس تایید می‌کند که ایالات متحده به واسطه تصمیم ترامپ از سوی دیگر طرف‌های برجام منزوی شد، اما او روشی عجیب برای غلبه بر این انزوا دارد. او به درستی خاطرنشان می کند که روسیه، چین و اروپایی‌ها خواهان یک درگیری نظامی جدید در خاورمیانه نیستند. با این حال، او معتقد است که فرمول ادعایی‌اش در راستای منزوی کردن و تهدید ایران، راهی برای کاهش نگرانی‌های آنهاست. او برای تایید این نظر استدلال می‌کند که چنین تهدیدهایی برای مهار برنامه هسته ای ایران مورد نیاز است.، چرا که اگر این برنامه مهار نشود، درگیری نظامی جدید و بزرگ مهیبی را ایجاد می‌کند. با این حال عموم تحلیلگران در روسیه، چین و اروپا در این تصور هستند که تهدید به حمله نظامی به دلیل جلوگیری از خطرات یک جنگ جدید، بیش از این‌که باعث اطمینان خاطر دولت‌های منطقه شود، بیش‌تر موجب نگرانی آن‌هامی‌شود.

منشأ بن‌بست دیپلماتیک اخیر

در میان همه استدلال‌های این معارضه‌جویان چیزی که غایب به نظر می‌رسد این واقعیت مهم است که از زمان امضای برجام، توافق کارش را انجام می‌داد: کارهایی انجام می شد که از چگونگی فعالیت هسته‌ای اطمینان  شود و ایران تا یک سال پس از خروج کامل دولت ترامپ از توافق، به تمام محدودیت‌های پذیرفته شده پایبند بود. بن‌بست دیپلماتیک فعلی به دلیل خروج ترامپ از توافق است و نه به خاطر بازی جدیدی که ایرانی‌ها در پیش گرفته‌اند.

14

از زمان آغاز مذاکرات بر سر احیای برجام در وین، هیچ یک از این نویسندگان به توصیف دقیق ماهیت آن بن‌بست نزدیک هم نمی‌شوند. سین حدس می‌زند که احتمالا ایرانی‌ها نسبت «به تمایل دولت بایدن برای اجرای تحریم‌ها در فقدان توافق تردید دارند». و تلاش می‌کنند تا از روابط گسترده با چین برای پیشرفت در جهانی بدون برجام استفاده کنند. راس نیز درباره تلاش ایرانی‌ها برای کاهش تحریم‌ها «بیش‌تر از آن‌چه حقشان است»، در حالی که تحت محدودیت‌های هسته‌ای کمتری قرار دارند، نوشته است.

در واقع، دولت جمهور حسن روحانی که تا ماه اگوست بر سر کار بود، به صراحت اعلام کرد که ایران بازگشت یک‌باره به برجام  در همان صورت اولیه‌اش را، می پذیرد. این موضع ایران، و البته تداوم رعایت محدودیت‌های برجام از سوی تهران برای یک سال کامل پس از خروج آمریکا، از سوی این افراد نادیده گرفته می‌شود. عدم بازگشت به توافق در سال جاری را می‌توان بیشتر به اهمال کاری دولت بایدن و ارائه خواسته‌های جدید نسبت داد تا بازی جدید ایران.

یک‌طرفه بودن شرایط اجرای توافق

با این حال ایران از خواسته‌های جدید صرف‌نظر کرده و تمرکز خود را تنها بر روی گرفتن تضمین‌هایی مبنی بر دریافت تمام تسهیلات اقتصادی که طبق توافق اولیه طلبکار بوده، نهاده است. شرایط اجرایی برجام بسیار یک طرفه و در برابر ایران است. این توافق پیش‌بینی کرده که در صورت هرگونه نقض مفاد مورد توافق از سوی ایران، تحریم ها به صورت نیمه‌خودکار باز گردانده می‌شوند، اما پیش‌بینی نشده که در پاسخ به نقض‌ توافق از سوی ایالات متحده یا سایر طرف‌ها چه باید کرد. درخواست ایران برای «ضمانت» در برابر هرگونه عقب‌نشینی ایالات متحده در آینده ممکن است فراتر از توانایی هر رئیس‌جمهور در ایالات متحده باشد، اما دولت بایدن با امتناع از ارائه تضمین پایبندی حتی در دوران تصدی خود کمکی به این موضوع نکرده است.

16

همچنین پیشنهاد راس مبنی بر کاهش بخشی از تحریم‌هایی که قرار بود توسط برجام در ازای بازگشت کامل ایران به محدودیت‌های غنی‌سازی اورانیوم و سایر محدودیت‌ها برداشته شود، به شک و تردید ایرانیان در مورد قابلیت اطمینان به ایالات متحده کمک نمی‌کند. تهران تقریباً به طور قطع هرگونه فرمولی را – هم‌چون مورد کره شمالی- برای خرید دوباره یک جنس رد می کند، چرا که این بار نرخ بالا رفته است.

بازی در زمین تندروها

برای تأمل در این زمینه باید به عقب برگردیم. ایران در حال انجام نوعی فعالیت‌های هسته‌ای است که تحت رژیم بین‌المللی حاکم بر انرژی اتمی به‌عنوان «حق» محسوب می‌شود. ایران با امضای برجام، در ازای رهایی از تحریم‌های اقتصادی که فقط علیه این کشور اعمال شده بود، خود را متعهد به اعمال محدودیت‌های شدیدتر و نظارت مداخله‌جویانه‌تر نسبت به آن رژیم بین‌المللی کرد. بر اساس برجام، زمانی که ایالات متحده از تعهدات خود صرف نظر کرد، ایران هم خود را از قید این تعهدات اضافی آزاد کرد.

ایران تسلیحات هسته‌ای ندارد و تلاش برای دستیابی بدان را هم رد می‌کند. حمله نظامی به ایران یک اقدام تجاوزکارانه خواهد بود. اگر این کار توسط اسرائیل انجام شود، این تجاوز توسط رژیمی انجام می‌شود که فعالیت‌های هسته‌ای خود را کاملاً خارج از نظارت یا کنترل بین‌المللی انجام داده و بر اساس ارزیابی ناظران خارجی، مدت‌ها پیش تسلیحات هسته‌ای را به خاورمیانه وارد کرده است. 

این را باید در نظر داشت که هیچ چیز به اندازه تهدید حمله نظامی خارجی علیه ایران، استدلال‌های تندروهای ایرانی که  معتقدند ایران به یک بازدارنده هسته‌ای نیاز دارد، را تقویت نمی‌کند.

Dennis Ross, left, and Prime Minister Benjamin Netanyahu of Israel in 1997.

 

دنیس راس، دیپلمات آمریکایی است که از دولت‌های مختلف دموکرات و جمهوری خواه -از جیمی کارتر تا باراک اوباما- در سمت‌های مختلف دولت ایالات متحده ایفای نقش کرده است. وی که از جمله چهره‌های پرنفوذ جامعه یهودیان آمریکاست به همراه مارتین ایندیک، کمیته روابط عمومی آمریکا و اسرائیل (AIPAC) را بنیان نهاد.
راس، معاون پال ولفوویتز (از معماران جنگ آمریکا و عراق) در پنتاگون در دوران جیمی کارتر بود و سپس 
مدیر اداره شرق‌نزدیک و آسیای‌جنوبی شورای امنیت ملی آمریکا در دوران رونالد ریگان خدمت کرد. وی  مسئول برنامه‌ریزی سیاست‌های وزارت خارجه آمریکا در دوران جورج بوش پدر و نماینده آمریکا در خاورمیانه متمرکز بر روابط اسرائیل در دوران بیل کلینتون بود.
پس پایان دولت کلینتون وی از بخش خدمات عمومی خارج شد و اما فعالیت خود در موسسات غیردولتی از جمله در آیپک را گسترش داد. او از طرفداران اصلی جنگ عراق در دوران جورج دبلیو بوش بود و در این مورد چندین مقاله نوشت و در بخش دیپلماسی عمومی در دانشگاه‌ها و رسانه‌ها فعال بود. هر چند از سال ۲۰۰۷ میلادی انتقاداتی را به مدیریت بوش داشت اما همچنان از طرفداران جنگ بود و از کارشناسان شبکه تندروی فاکس نیوز محسوب می‌شد. یکی از انتقادات وی به سیاست دولت بوش برای شانه خالی کردن از مذاکرات مستقیم با ایران بود.
با آغاز به کار دولت باراک اوباما، راس به خدمات عمومی بازگشت و به عنوان مشاور ویژه هیلاری کلینتون در وزارت خارجه در امور خلیج فارس و کشورهای جنوب غربی آسیا، سپس به عنوان دستیار ویژه اوباما و مدیر ارشد منطقه مرکزی (شامل خاورمیانه، خلیج فارس، افغانستان، پاکستان و جنوب آسیا) در شورای امنیت ملی، و در نهایت به عنوان هماهنگ‌کننده مناسبات آمریکا و ایران منصوب شد.