به گزارش اکوایران، آینده آسیا به باور بسیاری تحلیل‌گران بسته به شرایط رقابت میان چین و هندوستان است. با این همه چنین رقابتی بر بستر شرایطی خصمانه میان دو طرف شکل گرفته است. ایوان لیدارف، تحلیلگر سیاست خارجی و کارشناس امنیت آسیا و مشاور سابق مجلس ملی بلغارستان است. با انتشار یادداشتی در نشنال اینترست با عنوان «پژواک جنگ 1962: چگونه جنگ چین و هند در آسیا را شکل می دهد» تاثیرات جنگ شصت سال پیش از این بر این ماجرا تحلیل کرده است.

بقایای یک رقابت ژئواستراتژیک نظامی

چین و هند رقبایی هستند که رقابت آن‌ها سیمای آسیا را در قرن بیست‌ویکم شکل خواهد داد. در حالی که دلایل زیادی در پشت رقابت بین پکن و دهلی نو وجود دارد، جنگ 1962 آنها جایگاه به خصوصی دارد. جنگ کوتاه مرزی منجر به پیروزی چین شد و به عنوان کاتالیزوری برای یک رابطه خصمانه پایدار عمل کرد. در شصتمین سالگرد جنگ، و در بحبوحه بحرانی که در روابط چین و هند وجود دارد، بررسی اینکه چگونه جنگ همچنان بر رقابت بین پکن و دهلی نو تأثیر می گذارد، بسیار مهم است.

جنگ چین و هند کوتاه و سرنوشت‌ساز بود. در اکتبر 1962، در بحبوحه تشدید تنش ها بر سر اختلاف ارضی با دهلی‌نو، چین حمله گسترده‌ای را به هند انجام داد. در حالی که اختلاف ارضی موضوع اصلی مناقشه بود، تصمیم مائو تسه تونگ برای حمله به همسایه جنوبی خود همچنین منعکس کننده خشم چین نسبت به حمایت دهلی‌نو از دالایی لاما و جنبش تبتی او و سوءظن‌هایی بود مبنی بر این‌که دولت جواهر لعل نهرو با ایالات متحده و اتحاد جماهیر شوروی متحد شده است.

جنگ تقریباً یک ماه طول کشید و با پیروزی چین به پایان رسید. برای دهلی‌نو، این درگیری یک فاجعه سیاسی و نظامی عظیم بود. از آن‌جایی که نیروهای چینی اکثر مناطق اشغال شده در طول حمله را تخلیه کردند، اختلاف ارضی که منجر به درگیری شد از نظر سیاسی حل‌نشده باقی ماند. بر این اساس، جنگ، رقابت محدود و عمدتاً دیپلماتیک چین و هند را به یک رقابت ژئواستراتژیک نظامی شده دائمی تبدیل کرد که از آن زمان تاکنون ادامه دارد.

دشوارتر شدن حل‌وفصل مناقشه

جنگ چین و هند چگونه رقابت بین پکن و دهلی‌نو را شکل داده است؟ مناقشه 1962 حل و فصل مناقشه ارضی را، با توجه به اینکه موضوع را به سیاست داخلی هند کشاند و به یک موضوع حساس ملی گرایانه تبدیل شد، دشوارتر کرد. این جنگ هم‌چنین منجر به نظامی‌سازی تمام عیار مرزهای بین دو طرف شد که به تنش‌های منظم و ایجاد زیرساخت‌های نظامی در مناطق مرزی مبدل شد که هر دو به «معضل امنیتی» بین دو همسایه آسیایی دامن زدند. تأثیر جنگ، رقابت بین چین و هند را از پنج طریق شکل داد.

1. دشمنی دست‌کم گرفته شده

نخست، پیروزی قاطع چین حس برتری نظامی بر هند را در پکن ایجاد کرد. همانطور که یک کارشناس برجسته چینی در مورد هند زمانی برای من توضیح داد، ارتش آزادیبخش خلق (PLA) واقعا نگران ارتش هند نیست زیرا «ما آنها را یک بار شکست دادیم و می‌توانیم دوباره آنها را شکست دهیم». در حالی که هند چین را مهم‌ترین تهدید امنیت ملی خود می‌داند، چین تنها هند را به عنوان یک چالش ثانویه می بیند و بیشتر نگران همسویی بالقوه خود با ایالات متحده است. در نتیجه این تفکر، پکن پیوسته دهلی نو را به عنوان یک دشمن دست کم گرفته و با آن به عنوان یک قدرت نظامی کمتر برخورد کرده است، که هند به شدت از آن خشمگین است.

حس برتری چین بر هند نیز به تمایل پکن برای تشدید تنش های مرزی کمک کرده است. بحران‌های مرزی در سال‌های 1986، 2013، 2014، 2017 و 2020 آغاز شد. از دیدگاه چین، چنین تشدید‌هایی منطقی است زیرا با توجه به اینکه هند جرأت آغاز درگیری با چین را ندارد، خطر این که یک اختلاف مرزی منجر به جنگ بزرگ‌تر شود، ناچیز است. بنابراین، از نظر پکن، مزایای استفاده از تشدید تنش برای فشار بر دهلی نو قابل توجه است.

2. تشدید تنش از دو جهت

دوم، سال 1962 هند را به درک چین به عنوان یک تهدید امنیتی جدی سوق داد. این رقابت را از دو جهت تشدید کرده است. از نظر نظامی، چنین تصوری تهدید به یک مسابقه تسلیحاتی کمک کرده است. هند بر توسعه ارتش خود تمرکز کرده تا از حمله غافلگیرانه چین جلوگیری کند و برتری PLA را کاهش دهد. پس از جنگ، هند به طور گسترده ای هزینه های دفاعی خود را افزایش داد و ارتش خود را اصلاح کرد و به ظهور آن به عنوان یک قدرت نظامی بزرگ در رقابت مستقیم با چین دامن زد. هند قابلیت‌هایی را توسعه داده است که منحصراً برای مقابله با چین طراحی شده است، از جمله ناوهای هواپیمابر، موشک‌های بالستیک دوربرد و متوسط و سلاح‌های هسته‌ای. در سال 1998، آتال بیهاری واجپایی، نخست وزیر هند، در نامه ای محرمانه به ایالات متحده به صراحت ادعا کرد: «پرزیدنت بیل کلینتون گفت که این تسلیحات هسته‌ای تا حدی برای مقابله با دولتی که در سال 1962 علیه هند تجاوز مسلحانه انجام داد به دست آمده است». قابل پیش بینی است که واکنش هند به تهدیدی که چین ایجاد می کند، معضل امنیتی بین دو طرف را تشدید کرده است.

در داخل کشور، تصور بسیاری از هندی‌ها مبنی بر اینکه چین یک تهدید امنیتی است، فشار بر دولت را برای اتخاذ موضع سخت‌تر در قبال پکن افزایش داده است و رقابت چین و هند را تشدید می‌کند. گفتمان عمومی هند که غالباً در این روایت رایج که چین قبلاً به هند «خیانت کرده » و ممکن است دوباره این کار را انجام دهد، تجسم یافته است، تصرف تهاجمی چین بر سرزمین‌های مورد مناقشه در سال‌های 2017 و 2020 را با جنگ 1962 مرتبط کرده است. در هر دو مورد، دولت هند به شدت به اقدامات پکن تحت فشار عمومی قابل توجه پاسخ داد.

3. کانون جدید رقابت

سوم، جنگ 1962 و بن بست مرزی ناشی از آن، منطقه هیمالیا بین چین و هند را به یک حاشیه مورد مناقشه تبدیل کرد. پس از جنگ، نپال، بوتان و سیکیم به عنوان عوامل مهم مؤثر بر تعادل نظامی در مرز چین و هند ظاهر شدند. نپال کانون اصلی چنین رقابتی بوده است و به طور مداوم برای ایجاد تعادل بین چین و هند تلاش می کند و بحران های گاه به گاه در این روند ایجاد می کند. جدیدترین نمونه از چنین بحرانی تشدید مناقشه ارضی هند و نپال در سال 2020 بود که بسیاری در دهلی نو دستکاری پکن در کاتماندو را در زمان تنش‌های شدید در مرز چین و هند مقصر دانستند. بوتان که تحت فشار دهلی نو روابط دیپلماتیک با چین برقرار نکرده، از بن بست چین و هند در هیمالیا نیز متاثر شده است.

4. تشکیل اتحادی همه‌جانبه

چهارم، جنگ سال 1962 نقش کلیدی در تشکیل اتحاد «همه جانبه» چین و پاکستان ایفا کرد. بر این اساس، رقابت اغلب غیرقابل پیش بینی‌بین دهلی نو و اسلام آباد بر سر موضوع کشمیر بر روابط چین و هند تأثیر گذاشته است. این موضوع در سال 2019، زمانی که بازسازی جامو و کشمیر توسط هند، که پاکستان ادعا می‌کند تنش‌های اساسی با چین ایجاد کرد، کاملاً واضح بود. مهم‌تر از آن، دهلی‌نو پیوسته نگران است که چین و پاکستان ممکن است فعالیت های نظامی خود را در مرزهای شمالی و غربی هند هماهنگ کنند و آن را با سناریوی کابوس جنگ دو جبهه ای تهدید کنند.

اتحاد پکن و اسلام آباد همچنین اختلاف ارضی چین و هند را تشدید کرده و حل آن را دشوارتر کرده است. در سال 1963، پاکستان با دادن مسیر ترانس قراکورام که هند مدعی است بخشی از کشمیر است، اختلاف ارضی با چین را حل کرد. این تحول مانعی اساسی برای حل مناقشه ارضی چین و هند ایجاد کرد و چین را بیش از پیش در موضوع کشمیر درگیر کرد.

5. تثبیت یک مناقشه قدیمی

سرانجام، جنگ در سال 1962 نقش تبت به عنوان یک موضوع مناقشه برانگیز بین چین و هند را تثبیت کرد. پس از جنگ، دهلی نو به شدت حمایت خود را از دالایی لاما و دولت در تبعید او افزایش داد تا با «کارت تبت» علیه چین بازی کند. حتی ادعاهایی وجود دارد که در سال 1965 نخست وزیر هند شاستری قبل از مرگ در حال برنامه ریزی برای به رسمیت شناختن دولت در تبعید بود. در نتیجه، پس از سال 1962، هند و ایالات متحده شروع به حمایت از مبارزه تبت علیه چین با ارائه تسلیحات، آموزش و تدارکات کردند. این حمایت که از مدت ها پیش متوقف شده، ظن چینی‌ها را تأیید کرد که هند استقلال تبت را ترویج می کند و همراه با ایالات متحده می خواهد منطقه را بی ثبات کند.

بدین ترتیب در پاسخ به جنگ 1962، هند دو نیروی شبه نظامی ویژه تبتی را تأسیس کرد، پلیس مرزی هند و تبتی (ITBP) و نیروی ویژه مرزی (SFF). هدف اصلی غیررسمی هر دو نیرو، به ویژه SFF، آماده شدن برای عملیات در تبت و رهبری قیام علیه حکومت چین در جریان درگیری مسلحانه بین چین و هند است. بر اساس گزارش ها، SFF در طول تشدید مناقشه ارضی چین و هند در سال 2020، عملیاتی را علیه چین در امتداد مرز مورد مناقشه انجام داد. ادامه وجود هر دو نیرو احساس ناامنی پکن را افزایش داده و رقابت چین و هند را تشدید کرده است.

می توان استدلال کرد که درگیری 1962 اهمیت چندانی نداشت. از آنجایی که چین و هند دو قدرت بزرگ آسیایی هستند که حاشیه‌های مشاجره‌ای طولانی با یکدیگر دارند و برای رهبری منطقه‌ای تلاش می‌کنند، در هر صورت مقدر شده بود که رقیب یکدیگر شوند. با این حال، این استدلال به اشتباه درک می کند که درگیری 1962 یک رقابت محدود بین دو قدرت بزرگ در حال ظهور را به یک رقابت پایدار تبدیل کرد. درگیری کوتاه مرزی بازتابی طولانی ایجاد کرد که هنوز در روابط چین و هند بازتاب دارد.