به گزارش اکوایران، در شرایطی که دولت جو بایدن و متحدینش به شدت به حمایت از اوکراین پرداخته‌اند، با این حال برخی منتقدین اعتقاد دارند که مداخله در جنگ اوکراین بیش از پیش منجر به تضعیف جایگاه جهانی ایالات متحده خواهد شد. استفان والت نظریه‌پرداز برجسته روابط بین‌الملل و استاد داشنگاه هاروارد با انتشار یادداشتی در پایگاه تحلیلی رسپانسیبل استیت‌کرفت استدلال کرده که ادامه سیاست های کنونی در اوکراین بیش از پیش باعث اختلال در سیطره ایالات متحده در عرصه جهانی شود.

ائتلاف خویشتن‌داران

هر چند ماه یک‌بار برخی چهره‌های مشهور سیاست خارجی  قلم به دست می‌گیرند تا توضیح دهند چرا کوچک‌ترین کاهش در تعهدات آمریکا در خارج از کشور عواقب فاجعه‌باری برای کشور به همراه خواهد داشت.

این هفته، این وظیفه به عهده هال برندز، عضو قدیمی این بازی افتاد، که در صفحات واشنگتن پست و بلومبرگ بازتاب یافت تا حمله بدی علیه به اصطلاح «ائتلاف خویشتن‌داری» ترتیب دهد.

استدلال برند صاف و ساده است. تا قبل از جنگ در اوکراین، ائتلاف گسترده‌ای از انزواطلب‌ها، ملی‌گرایان، واقع‌گرایان و دیگر ناراضیان در حال پیشرفت بودند. به گفته او، این گروه می‌خواهد سطح کنونی تعامل جهانی آمریکا را به شدت کاهش دهد. اما تهاجم روسیه به ما یادآوری کرده که اگر ایالات متحده عقب‌نشینی کرده و دیگر قدرت‌های بزرگ جهان را اداره کنند، چه اتفاقی می افتد. به ادعای او، این ماجرا «فضیلت قدرت آمریکا را روشن کرده است». مفهوم بیان نشده اما غیرقابل انکار در این سطور این‌چنین است: هیچ توجهی به آن طرفدارن احمق نکنید که خوشبختانه لحظه کوتاه برآمدن‌شان به پایان می‌رسد.

توهم در «ائتلاف خویشتن‌داری»

اولین مشکل در توصیف برندز از «ائتلاف خویشتن‌داری» نهفته است. او مدعی‌ست که این یک «کلیسای گل‌وگشاد« است که اعضای آن در بسیاری از مسائل با هم اختلاف نظر دارند. اما جمع کردن همه آن‌ها در کنار هم به او این امکان را می‌دهد که آن را به عنوان یک جنبش بزرگ و بالقوه خطرناک به تصویر بکشد، در حالی که او از پرداختن به خط‌مشی سیاسی خاص آن‌ها صرف‌نظر می‌کند. و تفاوت‌ها واقعاً چندان مهم نیستند، زیرا برای برندها، همه آن‌ها بخشی از یک تیم هستند.

به گفته برندز، چیزی که این گروه را متحد می‌کند «اعتقاد به این مسئله است که استفاده بیش از حد از قدرت ایالات متحده برای آمریکا و جهان فاجعه‌بار بوده است». این گزاره‌ای قابل بررسی است، و سوال مناسب این است که آیا این دیدگاه درست است یا خیر. آیا برندها واقعا از «استفاده بیش از حد از قدرت آمریکا« دفاع می‌کنند؟ آیا او فکر می‌کند حمله و اشغال عراق فاجعه نبود؟ آیا او معتقدست که اختصاص بیش از یک تریلیون دلار به یک تلاش نافرجام برای ملت‌سازی در افغانستان، ایالات متحده را در موقعیت قوی‌تری در داخل یا خارج از کشور قرار داده است؟ آیا به راه انداختن یک «جنگ همگانی علیه تروریسم» بی‌پایان -شامل حملات هواپیماهای بدون سرنشین در ده‌ها  کشور، کشتار هدفمند، مرگ هزاران غیرنظامی، غرق کردن مصنوعی و سایر اشکال شکنجه- آمریکا را قوی‌تر، مرفه‌تر و آزادتر کرد؟

برای این موضوع، آیا برندز معتقدست که گسترش قدرت ایالات متحده تا مرزهای روسیه هیچ ارتباطی با هم‌سویی رو به رشد روسیه و چین و تهاجم جنایتکارانه و بی‌پروای ولادیمیر پوتین به اوکراین ندارد؟ و آیا او فکر می‌کند که درخواست از متحدان ثروتمند اروپایی برای حمایت از ایالات متحده به بهای ضعف دفاعی خود به نفع آمریکاست؟ آیا خروج از توافق هسته‌ای با ایران و استفاده از قدرت بی‌نظیر آمریکا در سیستم مالی جهانی برای اعمال «فشار حداکثری» بر تهران، ایالات متحده را ایمن‌تر کرده یا ایران را به سمت توسعه برنامه اتمی خود سوق داده است؟

این‌ها برخی نمونه‌ها از «استفاده بیش از حد» از قدرت آمریکاست که هوادارن مهار آن را مورد تردید قرار داده اند. اگر برندز فکر می‌کند این سیاست‌ها به نفع آمریکاست، باید این را بگوید. اگر نه، او باید بخشی از ائتلاف خویشتن‌داری باشد.

پیشرفت واقعی؟

دوم، ادعای برندز مبنی بر این‌که این ائتلاف تا زمانی که تهاجم به اوکراین خنثی نشده باشد، رو به پیشرفت بود. درست است که گروه‌هایی مانند مؤسسه کوئینسی یا اولویت‌های دفاعی اکنون در حال به چالش کشیدن ارتدوکس‌های کهنه‌کاریی هستند که مدت‌هاست بر گفتمان سیاست خارجی آمریکا تسلط داشته‌اند. اما واقعا یک ائتلاف «رو به پیشرفت» می‌تواند تنها با حضور یک یا دو نفر از افراد خود در مناصب، نفوذ کافی برای یافتن بازدارنده ای در دولت بایدن به دست آورد. دونالد ترامپ گهگاه مانند یک خویشتن‌دار صحبت می‌کرد، اما مطمئناً در عمل این‌گونه رفتار نکرد: گریز از دیپلماسی، انتصاب مداخله‌گرانی مانند اچ‌آر مک مستر، جان بولتون و مایک پمپئو در پست‌های کلیدی، تشدید جنگ علیه تروریسم، تسلیح اوکراین، و حتی روانه کردن پول بیش‌تر به سوی پنتاگون.

تنها مثال از «خویشتن‌داری» که برندز به آن اشاره می‌کند، تصمیم بایدن برای خروج افغانستان است. تماشای پایان کار در آن‌جا دردناک بود، اما تصمیم استراتژیک بایدن منطقی بود. هیچ راهی برای برنده شدن در آن جنگ 20 ساله با هزینه قابل قبول وجود نداشت و بایدن متوجه شد که ماندن بیش‌تر در آن‌جا نتیجه را تغییر نخواهد داد. آیا برندز معتقدست ایالات متحده باید بدون چشم‌انداز پیروزی می‌جنگید و پاسخ سخت‌تری به حمله به اوکراین می‌داد؟

حمله به سیاست بایدن در اوکراین

برندز همچنین از «ائتلاف خویشتن‌داری» به دلیل «حمله» به سیاست بایدن در اوکراین انتقاد می‌کند. تنها کسی که او  نام می برد سناتور هاولی است، بنابراین نمی‌توان فهمید که از او حملات ادعایی چه کسی را در ذهن دارد. برخی از هواداران خویشتن‌داری در وهله اول تلاش برای وارد کردن اوکراین به ناتو را زیر سوال بردند، اما تقریباً همه از تصمیم دولت بایدن برای حمایت از اوکراین در پی تهاجم روسیه حمایت کردند. هواداران خویشتن‌داری نگرانی‌های موجهی را در مورد خطرات تشدید تنش، اهمیت پایان دادن به جنگ در سریع‌ترین زمان ممکن و خطرات جنگ طولانی‌مدت که «به بهانه نجات اوکراین باعث نابودی‌اش می‌شود» مطرح کرده‌اند.

در نهایت، برندز ادعا می کند که هواداران خویشتن‌داری مایل نیستند در نظر بگیرند که پس از عقب نشینی آمریکا چه اتفاقی می‌افتد. بار دیگر، او هیچ نام یا نقل قول را ارائه نمی‌دهد. در واقع، هوادارن خویشتن‌داری تلاش زیادی کرده‌اند تا پیامدهای سیاست‌های خود را در نظر بگیرند و مزایا و خطراتی را که همراه با آن‌ها است توضیح دهند. اما این چهره‌های مشهور در مخالفت با این دیدگاه‌ها آزادند، اما این انتقاد در بهترین حالت غیرصادقانه است.

محدودیت در منابع قدرت

از قضا، برندز مقاله خود را با اذعان به این مسئله پایان می‌دهد که «افراد منطقی می‌توانند در مورد سطح مناسب مشارکت آمریکا در مناطقی مانند خاورمیانه و سرازیر شدن میلیاردها دلار به اوکراین که رویارویی با چالش‌های ناشی از رشد چین را دشوارتر می‌کند، بحث کنند«. می‌توان اضافه کرد که تعهدات نادرست در خارج از کشور، با تلاش‌های بسیار مورد نیاز برای بازسازی قدرت در داخل و توجه به تهدیدهای روزافزون علیه دموکراسی در داخل آمریکا، تداخل خواهد داشت.

این‌ها دقیقاً همان مسائلی است که طرفداران خویشتن‌داری مطرح کرده‌اند. برخلاف برندز، آن‌ها متوجه شده‌اند که قدرت آمریکا – و به‌ویژه قدرت نظامی آن – منبعی محدود است که باید به‌طور عاقلانه و انتخابی استفاده شود، نه به‌عنوان راه‌حل پیش‌فرض برای هر مشکل جهانی.