به گزارش اکوایران، تعارض میان منافع ایالات متحده و کشورهای حاشیه خلیج فارس در بحبوحه جنگ اوکراین بیش از هر زمان دیگری نموار شده است. در شرایطی که ایالات متحده از مدت‌ها سیاست خروج از خاورمیانه و «چرخش به شرق» را در پیش گرفته، با آغاز حمله تجاوزکارانه ارتش کرملین به خاک اوکراین و بالا رفتن قیمت جهانی انرژی، دولت بایدن خواستار افزایش تولید نفت از سوی شرکای خاورمیانه‌ای شد. با این حال این کشورها و در راس آن‌‌ها عربستان سعودی و امارات متحده، با امتناع از درخواست آمریکا اعلام نمودند که به تعهدات تولیدی خود در اوپک پلاس -و در شراکت با روسیه- پایبند می‌مانند. از سوی دیگر گفته شده که سران این کشورها نسبت به درخواست بایدن برای برقرای تماس جواب رد داده‌اند.

در شرایطی که به نظر می‌رسد این روابط به بحرانی‌ترین وضعیت خود طی دهه‌های اخیر رسیده، بسیاری از تحلیل‌گران تلاش دارند تا آینده این روابط را پیش‌بینی کنند. 

گرگ پریدی، تحلیل‌گر برجسته مسائل بین‌المللو  مدیر ارشد  موسسه بررسی‌های ژئوپلیتیکی Spout Run Advisory که پیش از این سابقه مسئولیت در گروه اوراسیا و وزارت انرژی ایالات متحده را داشته با انتشار یادداشتی در نشریه نشنال اینترست با عنوان «آیا عربستان سعودی و امارات متحده عربی دیگر شریک ایالات متحده نیستند؟» به تحلیل این مسئله پرداخته است. اکوایران این مقاله را در دو بخش ترجمه کرده که بخش اول آن با عنوان «کارزار فشار همه‌جانبه سعودی و امارات علیه بایدن» »منتشر شده و در ادامه بخش دوم و پایانی آن منتشر می‌شود:

کاهش آسیب‌پذیری اقتصاد آمریکا از اختلال در جریان نفت

حتی اگر عرضه مختل شود، کاهش گسترده تاثیرگذاری نفت در تولید ناخالص داخلی ایالات متحده تا حدی خطر را کاهش می‌دهد. صدمات اقتصادی به ایالات متحده ناشی از یک اختلال بزرگ نفتی، در مجموع نسبت به دهه 1970 ضربه کم‌تری به اقتصاد ایالات متحده وارد می‌کند –اگر چه این صدمه هنوز هم وجود دارد، اما اهمیت کم‌تری دارد.

اشاعه تسلیحات با دقت بالا نیز هزینه ایالات متحده برای حفظ حضور نظامی گسترده در منطقه را افزایش می‌دهد. در درگیری احتمالی با ایران، تلفات پرسنل و تجهیزات ایالات متحده احتمالاً بسیار بیش‌تر از دوره‌های قبلی خواهد بود، و ایالات متحده در حال حاضر شروع به هزینه بیش‌تر برای تقویت تأسیسات در منطقه کرده است. اما باز هم، بسیاری از حضور در حال حاضر نیروهای ایالات متحده ارتباط کمی با منافع ایالات متحده در تامین امنیت زیرساخت‌های حیاتی انرژی دارد.

تفاوت منافع امنیتی آمریکا و خلیج فارس؛ راه‌های هم‌زیستی با ایران را بیابید

این‌که اکنون سعودی‌ها و اماراتی‌ها احساس آسیب‌پذیری می‌کنند قابل درک است، اما از منظر ایالات متحده، باید باعث بازنگری در سیاست‌های فعلی و استقرار نظامی شود. تلاش‌ها برای احیای برجام این اختلافات را به پایان می‌رساند: ایالات متحده می‌خواهد شاهد از سرگیری کنترل بر فعالیت‌های هسته‌ای ایران باشد، در حالی که عربستان سعودی و امارات بیش‌تر نگران سایر فعالیت‌های منطقه‌ای ایران هستند –مسئله ای که ارتباط کم‌تری با منافع ایالات متحده دارد.

منطقی است که ایالات متحده بپذیرد که منافع امنیتی‌اش به اندازه کافی با منافع شرکای منطقه ای‌اش متفاوت است. در این مرحله، ایالات متحده و کشورهای خلیج فارس نمی‌توانند تظاهر به شراکت نزدیک خود کنند. ایالات متحده نمی‌تواند سطح حفاظتی را که می‌خواهد به آن‌ها ارائه کند، و آن‌ها باید در نهایت شیوه زندگی خود را با ایران و همچنین حوثی‌ها بر اساس آسیب‌پذیری متقابلشان در برابر حملات به زیرساخت‌های حیاتی بیابند.

نیاز به برخورد قاطع در سه پرونده

اکنون که عربستان سعودی و امارات متحده عربی با امتناع از عرضه نفتی -که تنها تا حدی با آزادسازی ذخایر استراتژیک توسط دولت بایدن کاهش پیدا کرده است- ایالات متحده را با کسری عرضه مواجه کرده‌اند، ایالات متحده باید جلو برود و با محکم ایستادن در مورد برجام، یمن و فروش تسلیحات آن‌ها را به چالش بکشد –که در مسئله دوم نحوه عملکرد آمریکا احساس نارضایتی را بیش‌تر منتقل کرده است.

ایالات متحده همچنین باید به دولت‌های عربستان و امارات اطلاع دهد که در حالی که تلاقی منافع کم‌تری نسبت به گذشته وجود دارد، واشنگتن در جایی که منافع متقابل را ببیند به همکاری ادامه خواهد داد، اما هم‌چنین با توجه به اهداف سیاسی گسترده تر ایالات متحده، به کاهش ردپای نظامی خود در منطقه نیز ادامه خواهد داد. ایالات متحده باید در مورد این واقعیت صادق باشد که دیگر هرگز خواهان روابطی نخواهد بود که در آن اعتماد به اندازه کافی عمیق باشد که فن‌آوری‌های حساس‌تر مانند F-35 را به اشتراک بگذارد.

خیال خام چینی

این تصور که کشورهای خلیج فارس به سادگی می‌توانند بر اساس سیستم‌های چینی یا روسی دوباره مسلح شود، یک بلوف است. سعودی‌ها، علی‌رغم سود بادآورده نفت در سال جاری، قادر نخواهند بود به سرعت این کار را انجام دهند. چین نیز هرگز به دنبال نقش تامین‌کننده اصلی سیستم‌های تسلیحاتی در منطقه، به‌ویژه با حساس‌ترین فن‌آوری‌هایش نبوده است.

هر دو کشور در حال حاضر برخی از سیستم‌های را چینی دارند و تا زمانی که ایالات متحده برای ارسال فن‌آوری پیشرفته به آن‌ها اعتماد نداشته باشد، برخی از خریدهای اضافی نباید نگران کننده باشد. چین هم‌چنین به شکلی منطقی انتخاب کرده که با هر دو طرف در خلیج فارس بازی کند و هم‌چنین از دخالت مستقیم نظامی در منطقه اجتناب کند.

اگر سعودی‌ها و اماراتی‌ها از اقدامات ایالات متحده برای دستیابی به توافق با ایران در موضوع هسته‌ای ناامید شوند، به سختی شریک بهتری در پکن پیدا خواهند کرد. روسیه، علی‌رغم نفوذ فزاینده در منطقه، پس از اشتباه ولادیمیر پوتین در اوکراین، قدرتی بسیار ناتوان‌تر خواهد بود.

پایان عصر امنیت مطلق

با توجه به وابستگی مستمر هر دو کشور به سیستم‌های قدیمی ایالات متحده - از جمله قراردادهای تعمیر و نگهداری پلتفرم‌هایی مانند F-15، که در آن سعودی‌ها فاقد صلاحیت فنی برای نگهداری از آنها هستند- ایالات متحده هم‌چنان در هر شرایط افراطی اهرم بسیار قوی بر آنها خواهد داشت.

در نهایت، نیازی به انتشار بیانیه رسمی و اعلام تغییر در سیاست نیست. در عوض، ایالات متحده باید به سادگی خواسته‌های آن‌ها را نادیده بگیرد و به آن‌ها اجازه دهد تا منافع خود را دنبال کنند، در حالی که به آن‌ها توصیه می‌کند که دستیابی به یک روش زندگی با رقبا و دشمنان منطقه‌ای خود در عصری که چیزی نزدیک به امنیت مطلق قابل دستیابی نیست، ضروری است.