دولت بواسطه قدرت خلق پول نرخ بهره را که قیمت این بازار است در سطح مورد نظرش که اختلاف شدیدی با نرخ تعادل طبیعی دارد قرار می دهد و نتیجه آن به جز تورم نیست. 

عرضه این بازار پس اندازهای مردم و تقاضا، وام هایی است که سرمایه گذاران می گیرند. دولت با خلق پول چیزی شبیه عرضه این بازار را ارائه می دهد و در نتیجه می تواند به شکل ظاهری کمبود بازار را در نرخ بهره پایین جبران کند. اما رسیدن به نرخ بهره دلخواه با خلق پول نتیجه ای جز تورم ندارد.

اما نتیجه این مداخله در بازار، تنها تورم نیست. دولت منطق حساب و کتاب این که چه تولید و چه صنعتی به درد اقتصاد می خورد را نیز بر هم می زند. در نرخ پایین همه متقاضی وام می شوند و اینجاست که دولت بر مبنای آیین نامه تعیین می کند که بانکها وام به چه کسی برسد. بگذریم از فسادهایی که برای گرفتن وام رخ خواهد داد. 

راه حل؛ عدم مداخله دولت، رسیدن نرخ بهره به سطح طبیعی و حکم رانی منطق اقتصادی کسب سود برای بانک هاست. بدین شکل هم تورم کاهش می یابد هم منابع کارامد تخصیص پیدا می کند و هم فساد کم رنگ می شود.